تغذیه گندم
مسالهی اساسی تغذیه گندم در دیمزارها، تنظیم مقدار کود بر اساس رژیم رطوبتی قابل انتظار در منطقه رشد گیاه میباشد. در شرایط بارندگی محدود، ضرورتاً بایستی مصرف کودهای شیمیایی را به اندازهای محدود نمود که موجب گیاهسوزی نشده و گیاه با استفاده از رطوبت موجود، بتواند از کود استفاده نموده و عملکرد مناسب را تولید نماید. به عبارت دیگر از به هم خوردن تعادل حساس و بحرانی بین رشد رویشی و زایشی در شرایط کمبود رطوبت باید جلوگیری کرد.
از طرف دیگر وقتی بارندگی در حد مطلوب است، باید مواد غذایی را به اندازهای مصرف کرد که گیاه قادر به استفاده کامل و مفید از آن در شرایط مطلوب رطوبتی باشد. اغلب خاکهای مناطق خشک و نیمهخشک بطور طبیعی دارای ذخیره پتاسیم زیادی هستند و این مقدار برای زراعت دیم معمولاً کافی است. برعکس، ذخیره فسفر خاک برای عملکرد رضایتبخش کافی نیست و باید بر اساس تجزیه خاک و توصیه مناطق فسفر خالص را قبل و یا موقع کاشت مصرف کرد تا استفاده از آن در مراحل اولیه باعث تحریک رشد و استقرار خوب گیاه و نفوذ بهتر ریشه شده و پیشرسی محصول افزایش یابد.
فسفر در ازدیاد مقاومت گیاه نسبت به خشکی موثر است. مصرف کودهای ازته در غلات دیم، حتی در شرایطی که حاصلخیزی خاک خوب باشد، مفید خواهد بود. زمان مطلوب مصرف کودهای ازته متغیر بوده و بستگی به پراکنش بارندگی دارد و بهتر است بر اساس آزمون خاک و توصیه مناطق، ازت خالص (به صورت 3/2 در پاییز در موقع کاشت و در صورت اطمینان از بارندگیهای بهاره 3/1 آن را در بهار به صورت سرک) مصرف نمود.
مهمترین آفات مزراع گندم در منطقه گمیشان
شته سبز گندم: Sitobion avenae (Fab)
خانواده: Aphidae
مشخصات، زیستشناسی، خسارت و کنترل
طول بدن 8/2-2 میلیمتر و طول شاخک در شتههای بیبال برابر و یا بیشتر از طول بدن است. کورنیکول در انتهای آزاد خود قدری عریض میشود. دم به خوبی رشد کرده و 3/2 طول کورنیکول را دارد. رنگ شته سبز ملایم یا سبز مایل به زرد میباشد. کورنیکولها و شاخکها سیاه، دم روشن، پاها زرد و انتهای ران، ساق و پنجه پا دودی رنگ است.
شتههای کامل بالدار دارای سر و سینه قهوهای مایل به قرمز، شکم سبز با 6-5 لکه جانبی تیره میباشد. بقیه اعضاء از نظر رنگ تفاوتی با بیبالها ندارند. این شته در همه نقاط مهم گندمخیز کشور فعالیت دارد. به عبارت دیگر، از منطقه گرم اهواز تا مناطق سردسیر شهرکر و خلخال و از مناطق مرطوب مازاندران و گرگان تا مناطق خشک سیستان و بلوچستان وجود دارد. این شته روی گرامینههای اهلی و وحشی زندگی نموده و خسارتزایی میکند و علاوه بر جوانهها و برگها به دانهها نیز حمله کرده و در بین شتهها، بیشترین خسارت را وارد میسازد شته سبز گندم ناقل بیماری ویروس موزاییک جو نیز میباشد.
تاکنون تخم زمستانگذران این شته از ایران گزارش نشده است و اعتقاد بر این است که تمام سال را به صورت زندهزایی توسط مادههای جفتگیری نکرده میگذراند و به عبارت دیگر فرم جنسی آن تاکنون در ایران دیده نشده است. در سالهای عادی این شته در اکثر مناطق کشور از مهمترین شتههاست. در این گونه سالها، اوج جمعیت سایر شتهها در مرحله ظهور برگ پرچم است، در حالی که جمعیت شته سبز گندم دیرتر از زمان ظهور خوشه به اوج میرسد. جمعیت این شته بعضی سالها و در شرایطی ویژه افزایش شدیدی نشان میدهد که در آن صورت در مواردی چارهای جز مبارزه شیمیایی نیست، ولی در عین حال این شته دشمنان طبیعی فراوانی دارد که در سراسر کشور فعال بوده و جمعیت این آفت را در سطحی قابل تحمل نگه میدارند.
سن مائورا: Eurygaster maura (L.)
خانواده: Scutelleridae
مشخصات، زیستشناسی، خسارت و کنترل
این گونه شباهت بسیاری به سن گندم دارد، ولی طول بدن، شکل و تعداد قلابهای داخل عضو تناسلی حشره کامل نر آن با سن گندم متفاوت است که در اینگونه یک جفت و داسی شکل بوده، در حالی که در سن گندم دو جفت بوده و جفت زیری راست و بدون خمیدگی و جفت رویی قدری خمیده است.
این سن در منطقه گرگان و گنبد، منطقه کلاردشت و مسیر آن به طرف مرزنآباد، سراسر نوار ساحلی دریای خزر و منطقه رودبار و بین تبریز و مرز بازرگان یافت میشود. گیاهان میزبان و شیوه خسارت تقریباً مانند سن گندم است و شدت خسارت آن نیز اگر زنبورهای پارازیتویید تخم فعال نباشد، قابل توجه خواهد بود. خوشبختانه زنبورها قادرند این آفت را دائماً تحت کنترل درآورند.
این حشره یک نسل در سال دارد. تابستان و زمستان را به صورت سن کامل در بلندیها و ارتفاعات اطراف، زیر بوتهها، زیر سنگها و زیر برگهای ریخته درختان به صورت دیاپوز میگذراند. در بهار به مزارع ریزش کرده، پنج مرحله پورگی را پشت سر گذاشته و پس از کامل شدن به مکانهای تابستانی و زمستانی انتقال مییابد.
خوشبختانه در زمان برداشت گندم در منطقه گرگان و گنبد حدود 50 درصد از جمعیت آفت به صورت پوره دیده میشود و این خود امتیاز بزرگی در کنترل این آفت است، چون این پورهها عمدتاً از بیغذایی تلف خواهند شد. البته این پورهها بعد از برداشت گندم به طرف علفهای کشیده برگ نظیر جو.های وحشی، بروموس، پوآ و بویژه به طرف گندم بجای مانده در حاشیه مزارع و کاه وکلش داخل مزارع درو شده حرکت کرده و به تغذیه ادامه میدهند، ولی در هر صورت تعداد کثیری از این عده محکوم به فنا هستند و این خود پدیدهای است که از نقطه نظر IPM اهمیت فراوانی دارد. از طرف دیگر، میزان فعالیت دشمنان طبیعی به اندازهای است که مجال افزایشی جمعیت را به آفت نداده و آن را تقریباً زیر سطح زیان اقتصادی نگه میدارند. فعالیت مگسهای پارازیتوئید نیز امیدبخش است.
سوسک سیاه گندم: Zabrus tenebrioides (Goeza)
خانواده: Carabidae
شناسایی آفت
طول بدن حشره کامل از 13 تا 17 میلیمتر متغیر است. این آفت در ابتدای ظهور قهوهای رنگ بوده و به تدریج که از عمر آن میگذرد، بالپوشها سیاهرنگ میشوند. قسمت شکمی تا اواخر عمر قهوهای باقی میماند. سر حشره نسبتاً بزرگ و دارای قطعات دهانی قوی میباشد. در انتهای ساق پاهای جلو در سمت داخل دو خار دراز مشخص وجود دارد. رنگ ساق و پنجه پا قهوهای متمایل به قرمز و بالپوش دارای خطوط موازی است. تخم لارو و حشره هر دو سفیدرنگ بوده و سر لارو قهوهای، سینه متمایل به زرد و سینه اول، دوم، سوم و سایر حلقههای بدن دارای لکههای قهوهای عرضی میباشند. در انتهای بدن لارو و در آخرین حلقه شکم یک جفت استطاله دیده میشود. لارو دارای 3 جفت پای سینهای است و پس از رشد کامل، طول آن به 28-24 میلیمتر میرسد. شفیره این آفت از نوع آزاد و سفیدرنگ است و طول آن داخل محفظه گلی، 18-16 میلیمتر میباشد.
مناطق انتشار، گیاهان میزبان، شیوه و شدت خسارت
این حشره در سراسر نواحی گندمخیر کشور کم و بیش فعال است. گیاهان میزبان این حشره را گندم، جو، چاودار، ذرت، یولاف و گونههایی از گیاهان وحشی خانواده گندمیان تشکیل میدهد. حشرات کامل این آفت در مرحله خمیری شدن دانههای گندم از لانهها تغذیه میکنند، ولی بیشترین خسارت مربوط به لارو این آفت است که از اوایل آبان با سبز شدن مزارع گندم به جوانههای اولیه خسارت میزنند و حتی در بعضی موارد دانههای گندم قبل از سبز شدن مورد حمله لارو این آفت قرار میگیرند.
بیشترین خسارت در سالهایی است که پاییز طولانی بوده و هوا گرم است. با شروع فصل سرما در زمستان فعالیت لاروها متوقف شده و به اعماق بیشتر خاک فرو میروند. نحوه خسارت لارو در سنین مختلف لاروی متفاوت است. لاروهای سنین اول و دوم حتی بدون خاک دادن پای بوتهها دو ریشه و طوقه نارک گندم تغذیه میکنند و به تدریج که بزرگتر میشوند، به خصوص پس از سپری شدن فصل سرما و در اواخر اسفند و اوایل فروردین نحوه فعالیت تفاوت کرده و لاروها با سوراخ کردن زمین و دادن خاک اطراف سوراخ شبیه لانههای مورچه از خاک خارج شده و برگهای گندم را بدون قطع کردن وارد لانه کرده و اطراف آن را خاک میدهند. بدین ترتیب برگها به صورت جویده و مچاله شده در زیر خاک مشهود میباشند. در این مرحله از خسارت، بوتههای گندم کاملاً از بین نرفته، بلکه جوانههای مرکزی سالم مانده و پنجهها از بین میروند.
زندگی آفت
این آفت زمستان را اکثراً به صورت لارو سن دوم و سوم در زیر خاک سپری میکن و با گرم شدن هوا از اواسط اسفندماه مجدداً فعالیت خود را آغاز مینماید: دوره لاروی این آفت طولانی بوده و از اوایل آبان تا اواسط فروردین سال بعد در شرایط منطقه خراسان طول میکشد. لارو این آفت دارای 3 سن لاروی است. لاروهای سن سوم پس از تغذیه از اواخر فروردین، داخل خاک در یک لانه گلی تبدیل به شفیره میشوند. اولین حشرات کامل از اواخر اردیبهشتماه ظاهر شده و ظهور آنها تا اواخر مرداد ادامه دارد. سوسکها در طول روز زیر کلوخهها و در خاکهای شنی و زیر سنگلاخها پنهان میشوند و شبها روی خوشه آمده، از دانههای گندم تغذیه میکنند. تابستان گذرانی زیر کاه و کلش و پناهگاههای اطراف مزارع صورت گرفته و با سرد شدن هوا از اوایل مهرماه فعالیت خود را از سر میگیرند. تخمریزی سوسکهای ماده از اواسط شهریور آغاز و تا اواسط آبان ادامه مییابد. تجمع کاه و کلش به صورت انباشته که گاهی تا مدتها در سطح مزارع دیده میشود، محل امن و مناسبی برای سوسکها و تخمریزی در آن اماکن میباشد. تخمها اکثراً در عمق 5-2 سانتیمتری خاک کنار همدیگر گذارده شده و بسیار شکننده هستند. تخمها در مزارع آبیاری شده، با مساعد شدن میزان رطوبت خاک فعال شده، تفریق میشوند.
مدیریت تلفیقی آفت
علت اصلی افزایش جمعیت آفت در سالیان اخیر، تنها برهم خوردن تناوب مطلوب بوده است که به نحو چشمگیری به سمت افزایش سطح کشت گندم و جو جهتگیری داشته است. بنابراین مساله تناوب باید به شدت اجرا گردد تا از این طریق جمعیت آفت کاهش یابد. همچنین شخم بعد از برداشت و در صورت امکان شخم مجدد زمینهای آیش گذاشته شده در بهار و قبل از ظهور حشرات کامل در کاهش جمعیت این آفت تاثیر خوبی دارد.در بعضی شرایط مکانی و زمانی، به ناچار باید اقدام کنترل شیمیایی نمود. اگر تعداد لارو به بیش از 5 عدد در مترمربع رسید، میتوان به سمپاش متوسل شد، مشروط بر آنکه شرایط حرارتی هوا نیز جهت سمپاشی خاک علیه لارو مناسب باشد. این زمان معمولاً مصادف با ماههای آبان و آذر است که لاروها فعال بوده و از بوتههای گندم که تازه جوانه زدهاند، تغذیه میکنند.
بیماریهای مهم مزارع گندم در منطقه گمیشان
زنگ زرد گندم: Yellow rust, Stripe rust
عامل بیماری زنگ زرد گندم، قارچی است به نام Puccinia striiformis که از رده بازیدیومیستها، راسته اوردینالها و خانواده Pucciniaceae میباشد. این بیماری یکی از مهمترین بیماریهای گندم در دنیا و در ایران به شمار رفته و در سالهای خسارت سنگینی را موجب میشود. در حال حاضر در بیشتر مناطق گندمخیر کشور انتشار دارد.
عامل بيماري زنگ زرد گندم، قارچي است به نام Puccinia striiformis كه از رده بازيديوميستها، راسته اوردينالها و خانواده Pucciniaceae ميباشد. اين بيماري يكي از مهمترين بيماريهاي گندم در دنيا و در ايران به شمار رفته و در سالهاي خسارت سنگيني را موجب ميشود. در حال حاضر در بيشتر مناطق گندمخير كشور انتشار دارد.
علائم بيماري
علائم بيماري زنگ زرد در روي برگهاي جوان به صورت جوش يا تاولهايي به رنگ زرد مايل به نارنجي ظاهر شده، سپس اين جوشها به هم پيوسته و نوارهايي در امتداد رگبرگها در هر دو سطح برگ نمايان ميشود. زنگ زرد به اندامهاي مختلف گندم مانند برگ، غلاف، ساقه، خوشه، گلوم و گلومل و حتي ريشكها حمله كرده و در بهار زودتر از ساير زنگها به چشم ميخورد. هر يك از جوشهاي روي برگ حاوي هزاران هاگ يا اورديوسپور بهاره است كه فعالترين شكل تكثير قارچ عامل بيماري بوده و باعث توسعه بيماري در فصل رشد گندم در مزارع و همچنين انتقال بيماري از سالي به سال ديگر ميباشد. در اواخر فصل در سطح زيرين برگ تليوسپورهاي سياه رنگ قارچ ظاهر ميشود.
زيستشناسي
تاكنون براي اين قارچ، ميزبان واسط در دنيا شناخته نشده است. زنگ زرد گندم زمستان را به صورت اورديوسپور و ميسليوم روي علفهاي هرز گندميان و يا گندمهاي روييده از سال قبل گذرانده و با مساعد شدن شرايط محيطي به صورت همهجاگير شيوع پيدا ميكند. آلودگي ممكن است در پاييز و يا زمستان رخ دهد. اورديوسپورهاي زنگ زرد پس از قرار گرفتن بر روي برگ در صورت وجود شبنم و آب آزاد جوانه زده، و لوله تندش از طريق روزنه به داخل برگ نفوذ ميكند. ريسههاي قارچ در داخل برگ رشد كرده و از طريق توليد اندام مكنده با مواد داخل سلول تماس برقرار ميكند و بالاخره با توسعه ريسه در فضاي بين سلولي كلني جديد قارچ، جوشها و اورديوسپورهاي قارچ تشكيل ميشوند.
در حال حاضر در كشور ايران اغلب ارقام تجارتي گندم مانند تجن كه در سطح وسيع كشت ميشوند، نسبت به زنگ زرد حساس هستند. عوامل محيطي موثر در بروز و توسعه بيماري زنگ زرد عبارت است از درجه حرارت و رطوبت مناسب، وجود علفهاي هرز گندميان و ارقام حساس.
بعد از برداشت گندم در اوايل تابستان، زنگ زرد ميتواند روي گندمهاي مزارع ديركاشت واقع در مناطق مرتفع، گندمهاي خودروي حاصل از ريزش بذر در موقع برداشت يا روي علفهاي هرز خانواده گندميان به حالت فعال باقيمانده و در پاييز اورديوسپورهاي آن توسط بادروي گياهچههاي جديد گندم منتقل شود. اگر در اين زمان درجه حرارت، رطوبت و بارندگي براي جوانهزني و نفوذ اورديوسپورهاي قارچ فراهم باشد، اولين آلودگي به طور پراكنده در مزارع ايجاد ميشود. هرچه درجه حرارت و رطوبت در طول تابستان كمتر باشد، اسپورزايي زنگ بيشتر و آلودگي پاييزه افزايش پيدا ميكند. بعد از انجام آلودگي در گياهچه گندم بسته به شرايط جوي و قبل از شروع سرماي زمستان فعاليت زنگ متفاوت خواهد بود. در صورت وجود آب و هواي ملايم براي مدت نسبتاً طولاني زنگ به رشد خود ادامه داده و حتي اورديوسپورها روي برگ تشكيل ميشود. هرچه درجه حرارت از درجه حرارت مناسب فاصله داشته و كمتر باشد، زمان آلودي تا ظهور اورديوسپور طولانيتر ميشود. جوشهاي در حال اورديوسپورزايي ميتوانند تا 4 درجه سانتيگراد زير صفر را تحمل كنند، ولي در درجات حرارت پايينتر از بين ميروند.
پوشش برف ميتواند در زنده ماندن و بقاي قارچ نقش مهمي داشته باشد. درجه حرارت در زمستان نقش عمدهاي در شروع و توسعه اپيدمي زنگ زرد در بهار ايفا ميكند. هرچه درجه حرارت در طول ماههاي زمستان پايينتر و حدت سرما طولانيتر باشد، بروز و توسعه آلودگي كندتر، ميزان توليد اسپور براي ايجاد آلودگيهاي اوليه بهاره كمتر و در نتيجه شروع آلودگيهاي بهاره ديرتر و سرعت پيشرفت بيماري كندتر است.
نحوه خسارت
آلودگي برگهاي پاييني به نسبت برگهاي بالايي تاثير كمتري در كاهش محصول دارد. حساسترين مرحله رشد گياه، مرحله ظهور برگ پرچم و متورم شدن غلاف و مرحله تشكيل خوشه ميباشد. هرچه آلودگي برگ پرچم بيشتر باشد، ميزان خسارت وارده به محصول بيشتر خواهد شد.
مديريت تلفيقي بيماري
راهكارهاي موثر در كنترل بيماري زنگ زرد گندم عبارتند از:
كشت ارقام مقاوم و يا متحمل؛
از بين بردن علفهاي هرز گندميان؛
استفاده بهينه از كودهاي ازتي؛
از بين بردن كانونهاي اوليه آلودگي و در صورت بروز اپيدمي، يكبار سمپاشي در مرحله تورم خوشه؛
قارچكشهاي تكتو، تيلت و ايمپكت به مقدار نيم ليتر در هكتار و قارچكش فوليكور به مقدار يك ليتر در هكتار براي اين سمپاشي توصيه ميشود.
تعيين زمان سمپاشي
در صورتي كه طي 5 روز متوالي ميانگين درجه حرارت بين 15-13 درجه سانتيگراد (حداقل بيش از 7 درجه سانتيگراد) و ميانگين رطوبت نسبي هوا بيش از 70 درصد باشد و حداقل دو روز بارندگي بيش از 5 ميليمتر وجود داشته باشد، احتمال بروز آلودگي در 5-3 روز آينده وجود دارد. لذا بايد پيشبيني لازم براي كنترل به عمل آيد و به محض مشاهده آلودگي زنگ (كمتر از 5درصد شدت آلودگي روي برگهاي پرچم و كمتر از 10درصد روي برگهاي پاييني) سمپاشي انجام شود.
سياهك آشكار گندم Loose smut
عامل بيماري سياهك آشكار گندم، قارچ Ustilago tritici ميباشد كه متعلق است به رده بازديوميستها، راسته اوستيلاژينالها و جنس Ustilago. ريسه اين قارچ در حين رشد در داخل گياه بيرنگ، اما در موقع تكامل قهوهاي رنگ است. سلولهاي ريسه دو هستهاي بوده و در نهايت به تليوسپورهاي قهوهاي و خاردار تبديل ميشوند. تليوسپورها به آساني جوانه زده و تشكيل بازيديوم ميدهند. بازيديوسپور توليد بازيديوم نميكند، بلكه سلولهاي آن جوانه زده و هيفهاي كوتاه تك هستهاي با تيپهاي مختلف جنسي توليد مينمايند. هيفهاي سازگار دو به دو با هم جفت شده و توليد ريسه دوهستهاي با قدرت بيماريزايي ميكنند.
سياهك آشكار گندم، يكي از بيماريهاي مهم گندم در نواحي مرطوب و نسبتاً مرطوب است. اين بيماري در تمام مناطق كشور شايع بوده، ولي خسارت آن نسبت به ساير سياهكهاي گندم كمتر است.
علائم بيماري
سياهك آشكار گندم به طور معمول تا زماني كه بوتهها به خوشه بروند، هيچ نوع نشانهاي ايجاد نميكند. بوتههاي سياهك زده زودتر از بوتههاي سالم به خوشه رفته و خوشههاي سياهك زده سريعاً بلند شده و از خوشه گياهان سالم بالاتر ميروند. در يك بوته آلوده تمام خوشهها و دانهها از توده سياه اسپور پر ميشوند.
سنبلچههاي گياه آلوده به رنگ قهوهاي زيتوني تيره درآمده و توده اسپورهاي قارچ توسط غشاي نازكي محصور ميشود. اين غشاء قبل از برداشت يا در مرحله دروي محصول پاره و اسپورها در هوا پخش ميشوند. اسپورها توسط باد و يا حشرات به اطراف بده شده و فقط محور اصلي خوشه باقي ميماند.
زيستشناسي قارچ عامل بيماري
قارچ عامل بيماري زمستان را به صورت ريسه غيرفعال در لپه دانههاي آلوده ميگذراند. پس از كاشت دانههاي آلوده، ريسه جوانه زده و فعاليت شروع ميشود. ريسه به طريق بين سلولي در بافتهاي جنين و گياهچه جوان رشد ميكند تا به نقطه رويشي گياه برسد. از آن پس رشد قارچ به موازات رشد گياه و درست به دنبال جوانه انتهايي صورت ميگيرد. به هنگام تشكيل خوشه حتي قبل از ظهور خوشه، ريسه به تمام سنبله جوان حمله كرده و با رشد داخل سلولي بيشتر بافتهاي خوشه بجز محور آن را نابود ميكند. در اين موقع بيشتر گياهان آلوده در اثر تحريك قارچ بلندتر از گياهان سالم هستند. ريسه در دانههاي آلوده تبديل به تليوسپور شده و توسط غشاي نازكي كه بافت ميزبان است، پوشانده ميشود. اين غشاء پس از رسيدن تليوسپورها پاره و اسپورها آزاد شده و با جريان باد به گياهان سالم منتقل ميشوند. رها شدن اسپورها همزمان با باز شدن گلهاي گياهان سالم است و اسپورها روي گلها قرار گرفته، جوانه زده و توليد بازيديوم ميكنند و سپس هيفهاي هاپلوئيد را بوجود ميآورند. پس از جفت شدن هيفهاي هاپلوئيد كه از نظر جنسي سازگارند، ريسه ديكاريوت بوجود آمده، از طريق كلاله و يا از راه دور ديواره تخمدان به داخل گل رخنه كرده و در پريكاريت و در بافتهاي لپه و بافت جنين جايگزين ميشود. ريسه قارچ سپس غيرفعال شده و به حالت خواب در جنين باقي ميماند تا دانه آلوده جوانه بزند. اسپورهاي اين قارچ قادر نيستند از طريق خاك يا آلودگي سطحي بذر بيماري را منتقل كنند.
بهترين، سادهترين و ارزانترين روش كنترل بيماري ضدعفوني بذر با يكي از سموم سيستميك و سيستميك تماسي مانند سومي ايت 1.2درصد به صورت پودر و تابل، ونيسيت DS/ 50%،ريال با تيان DS 5.17%، كاربوكسين تيرام به مقدار 200-150 گرم از فرم تجاري، ويتاواكس FF200 مايع به مقدار 250 ميليگرم از فرم تجاري، ديويدند مايع 3% به مقدار 200-100 ميليليتر كه اين مقادير و سوميايت مايع 2% به مقدار 100 ميليليتر براي ضدعفوني 100 كيلوگرم بذر توصيه ميشود.
سفيدك پودري گندم: Powdery mildew
عامل بيماري سفيدك پودري گندم، قارچ Blumerid garaminia F. Sptritici ميباشد. اين قارچ متعلق است به رده آسكومسيتها، راسته اريزيفالها، جنس Erysiphe و انگل اجباري و بيوتروف ميباشد.
بيماري سفيدك پودري گندم در تمام دنيا شيوع دارد و در ايران از استانهاي آذربايجان شرقي و غربي، اردبيل، مازندران، گلستان، مركزي، فارس، اصفهان، خوزستان و خراسان گزارش شده است. در سالهاي اخير به دليل كشت ارقام مكزيكي كه مقاوم به بيماري زنگ زرد، ولي حساس به برخي از بيماريها از جمله سفيدك پودري هستند، اين بيماري به شدت در مناطق گندمكاري كشور شيوع يافته و در سالهايي كه شرايط محيطي (بارندگي، رطوبت و درجه حرارت) براي بروز بيماري مساعد بوده، ميزان محصول به شدت در اثر اين بيماري كاهش يافته است.
علائم بيماري:
بهترين نشانههاي بيماري، سفيدك پودري گندم، ظهور و تشكيل يك پوشش پنبهاي سفيد مايل به خاكستري در سطح برگهاست. علائم بيماري روي برگ، غلاف و خوشه به صورت پوشش سفيدرنگ مايل به خاكستري و پنبهاي ديده ميشود.
اين علائم ابتدا به صورت لكههاي كوچك رنگپريده ظاهر شده و با پيشرفت بيماري به هم متصل و تمام سطح برگ يا خوشه را به طور كامل يا پراكنده ميپوشاند. اين حالت بستگي به حساسيت ارقام دارد. پوشش سفيدرنگ در حقيقت مجموعه هيفهاي قارچ و شكل غيرجنسي آن است و نسج در زير اين پوشش به حالت نكروزه درميآيد. ميسليوم اين قارچ سطحي، منشعب و سفيدرنگ است و به تدريج خاكستري و يا قهوهاي ميشود.
زيستشناسي
عامل بيماري ميتواند به صورت كلستوتيس، ميسيليوم و كنيدي روي كاه و كلش و بقاياي گياهي زمستان گذراني كند. آسكوسكورها و كنيديها كه توسط باد و باران پراكنده ميشوند، منبع اوليه آلودگي به شمار ميروند. آسكوسپورها به طور معمول از اواسط شهريورماه آغاز شده و ميتوانند روي علفهاي هرز گرامينه و گندمهاي روييده در مزارع بعد از برداشت جوانه زده و نفوذ كنند.
كنيديها در شرايط مناسب به كرات توليد ميشوند. لولههاي تندش هر دو نوع اسپور به طور مستقيم به گياه گندم نفوذ و در داخل سلولها اندام مكنده يا هاستوريم را تشكيل ميدهند. پس از آن، به تعداد زياد اسپورزايي صورت گرفته، اسپورها زنجيروار بالا آمده و در سطح برگ كلني قارچ را تشكيل ميدهند.
كنيديهاي توليد شده توسط باد، باران و حشرات پراكنده شده و آلودگي ثانويه را موجب ميشوند. بهترين دما براي رشد قارچ، 22-15 درجه سانتيگراد است. اين قارچ ميتواند روي علفهاي هرز گرامينه تابستان و زمستانگذراني كند.
مديريت تلفيقي بيماري: Septoria leaf blotch
از بين بردن علفهاي هرز گرامينه، كشت ارقام مقاوم، خودداري از كشت متراكم، خودداري از كشت مداوم يك رقم، استفاده بهينه از كودهاي ازته و در صورت لزوم و صرفه اقتصادي، سمپاشي مزرعه با يكي از سموم قارچكش مانند آلتو، تيلت يا بايلتون.
بيماري سوختگي سپتورياي گندم (سپتوريوز)
عامل سپتوريوز برگ گندم، قارچي است كه در مرحله غيرجنسي به نام Septoria tritici شناخته ميشود و متعلق به شبه رده قارچهاي ناقص و جنس سپتوريا است. مرحله جنسي اين قارچ تحت نام Mycosphaerella graminicola و متعلق به رده آسكوميستها، راسته Dothideales، خانواده Dothideaceae و جنس Mycospharella ميباشد.
گونه S. tririci داراي پيكنيدهاي فرو رفته در درون اپيدرم و بافت مزوفيل برگ در هر دو سطح است. شكل پيكنيدها كروي و به رنگ قهوهاي روشن تا تيره ميباشد. پيكنيدها اغلب به طور طولي بين رگبرگها قرار ميگيرند.
قارچ فوق در برگها ايجاد لكههاي سبز روشن و زرد ميكند و پس از تشكيل پيكنيد روي برگ و غلاف، برگها خالدا ديده ميشوند. در مرحله جنسي قارچ پريتس تشكيل شده كه در داخل آن آسك و آسكوسپورها قرار دارند.
در سالهاي اخير به دليل كشت ارقام گندم مكزيكي كه مقاوم به زنگ زرد، ولي حساس به برخي از بيماريها از جمله سپتوريا هستند، اين بيماري در بيشتر مناطق گندمكاري كشور از جمله استانهاي فارس، خوزستان، مازندران و گلستان به شدت شيوع يافته است.
علائم بيماري
علائم بيماري ابتدا به صورت لكههاي كوچك نامنظم به رنگ قهوهاي مايل به قرمز به چشم ميخورد. لكهها توسط رگبرگها محدود شده و به صورت طولي توسعه مييابند. به تدريج با پيشرفت لكهها رنگ آنها خاكستري ميشود. لكههاي خاكستري توسعه يافته، به هم متصل شده و در نهايت تمام سطح برگ را فرا ميگيرد.
در اغلب موارد زردي و خشكيدگي برگ اتفاق ميافتد. بالاخره خالهاي سياه كوچك يا همان پيكنيدها در روي لكهها ظاهر ميشوند. بيماري به طور معمول برگهاي پاييني را مورد حمله قرار ميدهد. ميزان آلودگي برگهاي بالايي گياه به شرايط محيطي و ميزان حساسيت ميزبان بستگي دارد. گياه در مرحله رسيدن محصول كمتر مورد حمله قارچ عامل بيماري قرار ميگيرد. طي مراحل رشد گياه، پيكنيدها در بافت گياه آلوده شده تشكيل و پس از رسيدن كامل اندام باردهي، توده اسپور، اپيدرم برگ را شكافته و به صورت فتيلههاي نازك با رنگ سفيد مايل به زرد از دهانه پيكنيد خارج ميشود. مرحله جنسي در بيشتر مناطق اتفاق نميافتد و از ايران نيز گزارش نشده است.
زيستشناسي
قارچ عامل بيماري ميتواند به صورت پيكنوسپور درون پيكنيدهاي روي كاه و كلش چندين ماه باقي بماند و به عنوان ماده اوليه آلودگي تلقي گردد. پيكينوسپورها پس از قرار گرفتن برگ در رطوبت به مدت 30 دقيقه يا بيشتر از پيكنيد خارج ميشوند. معمولاً در دهانه پيكنيد مادهاي شفاف حاوي مقادير زيادي مواد قندي و پروتئين وجود دارد كه موجب بقاي اسپور در دورههاي خشك ميشود.
جوانهزني پيكنيوسپورها از طريق دراز شدن سلول انتهايي و يا از طريق جوانهزني مستقيم از اپيدرم برگ وارد گياه ميشود. رطوبت براي تمام مراحل آلودگي شامل جوانهزني، نفوذ و گسترش ميسليوم درون بافت گياه و تشكيل پيكنيد ضروري است.
مديريت تلفيقي آفت
استفاده از ارقام مقاوم، از بين بردن علفهاي هرز خانواده گندميان و استفاده بهينه از كودهاي ازته براي مقابله با اين بيماري موثر واقع ميشود. در صورت لزوم ميتوان مزرعه را با يكي از سموم قارچكش گروه تريازول مانند تيلت EC 25% و فوليكور EW 25% سمپاشي كرد.
بيماري فوزاريوم خوشه گندم: Scab (Fusarium Head Blight)
عامل بيماري فوزاريوم خوشه گندم، گونههاي قارچ فوزاريوم ميباشد كه گونه F. graminearum به عنوان گونه غالب معرفي شده است. گونه F. culmoium نيز علائمي مشابه بر روي گندم بوجود ميآورد، اما فعاليت اين گونه در مناطق خشك گستردهتر است. بيماري فوزاريومي خوشه باعث خسارت شديد روي محصول گندم در مناطق شمالي كشور ميشود. در چند سال اخير اين بيماري در استانهاي مازندران، گلستان، فارس و بوشهر شيوع پيدا كرده است. بيماري فوزاريومي خوشه علاوه بر كاهش وزن هزار دانه گندم، توليد توكسينهايي مانند Zearalrenol, Zearalenone و چن زهرابه خطرناك ديگر ميكند كه براي انسان، دام و طيور بسيار خطرناك است.
علائم بيماري
مهمترين علائم بيماري، فوزاريوم خوشه، سفيد شدن قسمتي و يا تمام خوشه قبل از تكامل آن ميباشد. آلودگي گاهي به يك يا چند سنبلچه محدود ميگردد و به طور معمول قسمتهايي از خوشه كه بالاي محل آلودگي قرار دارند، خشك ميشوند. در صورت وجود رطوبت ميسيليوم قارچ به همراه اسپورزايي زياد در سطح خوشه به رنگ صورتي ظاهر ميشوند. بر حسب زمان آلودگي خوشه، دانه چروكيده و در مواردي عقيم ميگردند. علائم بيماري در ساير قسمتهاي بوته به صورت پوسيدگي ريشه و طوقه، قهوهاي شدن پاي ساقه و سياه شدن گرهها ميباشد.
زيستشناسي
چهار فاكتور اصلي در گسترش اين بيماري نقش دارند كه عبارتند از: كشت ارقام حساس، رطوبت مناسب و ابري بو.دن هوا، درجه حرارت مناسب و همزماني بارندگيهاي بهاره با مرحله حساس گلدهي. قارچ عامل بيماري بر روي علفهاي هرز گرامينه به عنوان ميزبان ثانويه و همچنين در بقاياي گياهي به صورت فرم جنسي يا پريتسيوم، كلاميديوسپور و ميسليوم به سر ميبرد. بذور آلوده در انتقال و انتشار بيماري نقش بسيار مهمي دارند. آلودگي اوليه به طور معمول به وسيلبه آسكوسپورها و استقرار آنها روي خوشه صورت ميگيرد. پس از جوانهزني و توليد اسپورها، انتشار اسپور توسط باد، باران ويا حشرات و پرندگان صورت ميگيرد. زمان گلدهي تا شيري شدن دانهها، مناسبترين دوره براي ايجاد آلودگي است. شبنم و بارندگيهاي بهاره نقش مهمي در ايجاد آلودگي دارند.
مديريت تلفيقي بيماري
روشهايي كه براي كنترل اين بيماري مورد استفاده قرار ميگيرد، عبارتند از:
استفاده از ارقام مقاوم يا متحمل به بيماري، بكارگيري روشهاي زراعي، مثل تعيين مناسبترين زمان كاشت، تناوب و رعايت تراكم كاشت، استفاده از بذر سالم و گواهي شده، از بين بردن علفهاي هرز گرامينه، عدم انتقال بذور استحصالي از مناطق آلوده به سيار مناطق، ضدعفوني بذر با يكي از سموم قارچكش تماسي و بر حسب ضرورت، استفاده از سموم قارچكش مانند آلتو SC 46% و تيلت EC 25% در مرحله گلدهي و تكرار آن ميباشد.
مهمترين علفهاي هرز مزارع گندم در منطيه گميشان و روشهاي كنترل آن
1. چچم: Lolium multiflorum
چچم گياهي است يكساله، از تيره گندميان، كه بوسيله بذر تكثير ميشود. ارتفاع آن به 100-300 سانتيمتر ميرسد و از گياهان هرز مزاحم غلات بخصوص گندم است. گرچه اين گياه هرز مزاحم و خطرناك است، اما در مراتع از گياهان مرتعي خوشخوراك براي دام محسوب ميشود. گلآذين راست اين گياه داراي سنبلچهاي است كه هر سنبله فرعي آن، 9-5 گل دارد. گلوم يا پوشينه خارجي اين گياه بزرگترين سنبلچه است و گلومل يا پوشينه وسطي آن داراي ريشك است. اين گياه، از گياهان هرز مزراع غلات است و به علت سمي بودن، هرگاه مقدار كمي از دانههاي آن با آرد گندم مخلوط شود، نان اين آرد سرگيجه و تهوع ايجاد ميكند. اين گياه هرز مناطق مرطوب را ترجيح ميدهد و در سالهاي زراعي مرطوب زيادتر ميشود و حتي بذر آن ميتواند قوه ناميه خود را تا چند سال حفظ كند.
براي كنترل شيميايي چچم از علفكشهاي نازك برگ بخصوص ديلوكسان با EC 36% كه در مرحله 4-2 برگي علف هرز و اوايل پنجهزني گندم و تاپيك با EC 8% از ابتدا تا انتهاي پنجهزني گندم مورد استفاده قرار ميگيرد.
2. يولاف وحشي: Avena fatua
گياهي است يكساله، از تيره گندميان كه بوسيله بذر تكثير ميشود. رشد سريع و زياد دارد و خوشههاي آن رو به زمين آويزان است. يولاف وحشي قهوهاي مايل به سياه است و سه خوشهچه دارد. خوشهها 3-2 گل دارند. گلها را پوشينهاي احاطه ميكند.
هرگل يولاف وحشي ريشكي بلند به ارتفاع 3 سانتيمتر دارد كه تاخورده و اغلب به رنگ قهوهاي مايل به سرخ است.
يولاف وحشي در مدت كوتاهي ميرسد و دانههاي آن به اطراف پراكنده ميشود و آلودگي را گسترش ميدهد. بذر يولاف وحشي به طول 10-6 ميليمتر است و داراي كركهاي ظريف بويژه در قاعده بذر ميباشد.
يولاف وحشي در بسياري از مناطق ايران در زمينهاي باير يا در داخل مزارع غلات بويژه گندم ميرويد. گاهي چنان مزرعه را فرا ميگيرد كه برداشت محصول ناممكن ميشود. يولاف وحشي بذرش را پيش از برداشت محصول اصلي به زمين ميريزد و چند سال در خاك ميماند. بذر يولاف با بذر گياهان ديگر مخلوط ميشود و محلهاي ديگر را نيز آلوده ميكند.
ارتفاع يولاف وحشي 100-60 سانتيمتر است. ساقهها صاف، راست و ستبرند. برگها مسطحاند، با قاعده پهن و انتهاي باريك به طول 20-7 سانتيمتر و پهناي 15-5 سانتيمترو. سيستم ريشه يولاف وحشي اليافي گسترده است. غلاف اين گياه صاف است و در اوايل رشد در حاشيه كمي مو دارد. خوشه يولاف غيرمتراكم و آزاد، با انشعابهاي ظريف و راست و درشت است. يولاف وحشي سازش زيادي با خاكهاي سنگين و سبك دارد و در خاكهاي اسيدي و قليايي نيز رشد ميكند.
براي كنترل شيميايي يولاف وحشي از علفكشهاي نازك برگ از جمله ايلوكسان، تاپيك و پوماسوپر استفاده ميشود. ايلوكسان با EC 36% به ميزان 5/2 ليتر در هكتار و در مرحله 4-2 برگي علف هرز و اوايل پنجهدهي گندم و تاپيك با EC 8% به ميزان 8/0 ليتر در هكتار و از ابتدا تا انتهاي پنجهزني گندم و پوماسوپر با EW 7.5% به ميزان 1 ليتر در هكتار و از ابتدا تا اواسط پنجهزني علف هرز مورد استفاده قرار ميگيرد.
3. علف خوني (فالاريس): Falaris minor
گياهي است يكساله، با رويش پاييزه، بلند و ايستاده، قد 80 سانتيمتر، ساقه راست، يا ابتدا زانويي و سپس راست، صاف، در دستههاي چندتايي و مجتمع، در شرايط رقابت قد تا 5/1 متر ميرسد. از بندهاي بالا نيز توليد شاخه ميكند. در گياه جوان طوقه قرمز رنگ است و موقع قطع شدن از آن، مايع قرمز رنگ خارج ميشود.