بررسی مقاومت به جدایش پوشش های قیری
1 مقدمه
پوشش های پایه قیری به عنوان قدیمی ترین پوشش های محافظتی ، همواره برای محافظت سازه های فلزی از خوردگی مورد استفاده بوده اند. با وجود محدودیت هایی که فام آنها و مسائل زیست محیطی به وجود آورده است ، امروزه به عنوان یکی از پرکاربردترین پوشش های حفاظتی برای جلوگیری از خوردگی سازه های فلزی مدفون در خاک و سازه های فلزی غوطه ور مورد توجه هستند. خطوط لوله انتقال نفت و گاز یکی از عمده مصارف سیستم های حفاظتی پایه قیری جهت جلوگیری از خوردگی می باشند و با توجه به اینکه سیستم حفاظت کاتدی به عنوان یک روش مکمل جهت اطمینان از عدم خوردگی این سازه ها مورد استفاده قرار می گیرد، مقاومت به جدایش کاتدی یکی از مهمترین عوامل در تعیین کارایی سیستم های مورد مصرف برای حفاظت این سازه ها است.
سازه های فلزی پوشش داده شده با سیستم های حفاظتی آلی برای حمل و کارگذاری در محل کاربری نیاز به طی مراحلی همچون حمل و نقل و تحمل تنش های ناشی از مراحل کارگذاری و تنش های وارده از خاک دارند. در کلیه این مراحل امکان ایجاد نقص در ساختار پوشش وجود دارد. به منظور اطمینان از حفاظت کامل سازه فلزی از خوردگی، حفاظت کاتدی به عنوان یک روش مکمل به همراه پوشش آلی بر روی سازه فلزی اعمال می گردد. زمانی که حفاظت کاتدی بر روی یک فلز پوشش داده شده اعمال می گردد ، می تواند به واسطه شرایط و واکنش هایی که ایجاد می کند ، منجر به جدایش پوشش از روی سطح فلز گردد. به چنین پدیده ای جدایش کاتدی گفته می شود و به طور معمول از محل نقص های موجود در پوشش شروع شده و به صورت شعاعی در اطراف محل نقص گسترش می یابد. علت اصلی این امر افزایش PH الکترولیت حاضر در فصل مشترک پوشش فلز است که در اثر واکنش های زیر رخ می دهد. میزان این افزایش PH در فصل مشترک پوشش فلز و در قسمت های انتهایی ناحیه جداشده بسیار بالاست و به عواملی مانند سرعت واکنش های کاتدی ، هندسه ناحیه جداشده ، سرعت نفوذ کاتیون ها و واکنش های بافر بستگی دراد.
در محیط اسیدی
(1)
در محیط اسیدی حاوی اکسیژن
(2)
در محیط خنثی یا اسیدی حاوی اکسیژن
(3)
کلیه این واکنش ها، منجر به افزایش PH و تجمع یون های هیدروکسید در زیر پوشش می گردند. در صورتی که این تجمع بار خنثی نگردد، موجب ایجاد مقاومت و کاهش روند تولید یون هیدروکسید و به دنبال آن کاهش روند جدایش می گردد. خنثی سازی این یون های منفی توسط کاتیون های موجود در الکترولیت انجام می گیرد. با توجه به موارد بالا، مقاومت قلیایی پوشش و پیوندهای آن با سطح فلز و همچنین نحوه و مییزان نفوذ کاتیون ها به سمت فصل مشترک پوشش فلز مهمترین عوامل تعیین کننده در وسعت جدایش کاتدی می باشند.
به طور کلی دو مسیر برای دستیابی کاتیون ها به ناحیه مرزی جدایش در فصل مشترک و محل تولید یون هیدروکسید وجود دارد:
1) : از طریق ساختار پوشش و کانال های موئین موجود در آن
2) : از طریق فاز آبی و فصل مشترک پوشش فلز (از طریق حفره)
با آگاهی از مسیر عبور کاتیون ها می توان روش هایی برای اصلاح خواص پوشش و کاهش میزان جدایش کاتدی طراحی نمود. به عنوان مثال در صورتی که مسیر عبور کاتیون ها از طریق ساختار پوشش باشد با وارد کردن عوامل حاوی شارژ مثبت به ساختار پوشش می توان به نحو مؤثری سرعت نفوذ کاتیون ها و سرعت جدایش را کاهش داد.
محققین ارتباط نتایج چسبندگی پوشش ها و مقاومت آنها را در برابر جدایش کاتدی مورد بررسی قرار دادند و مقاومت به جدایش کاتدی پوشش ها را در ارتباط با چسبندگی تر آنها معرفی کرده اند. تحقیقات انجام شده بر روی پوشش های اپوکسی نشان دهنده تأثیر مشابه افزایش یون کلرید بر روند جدایش پوشش از سطح ، در آزمون های جدایش کاتدی و چسبندگی تر بوده است. همچنین نتایج تحقیقات دیگری که بر روی پوشش های پلی اتیلنی صورت گرفته است، آزمون جدایش کاتدی را به عنوان معیار مناسبی جهت تخمین و مقایسه چسبندگی تر پوشش ها معرفی می کند. تأثیر افزایش عوامل قطبی به پلی اتیلن بر روی نتایج آزمون جدایش کاتدی و چسبندگی تر ، مشابه ارزیابی کرده اند. علت سازگاری های مشاهده شده در نتایج دو آزمون را می توان حضور آب و شرایط قلیایی ایجاد شده در فصل مشترک پوشش فلز، در هر دو آزمون و تأثیر آن به عنوان یکی از عوامل اصلی در جدایش پوشش دانست. شرایط قلیایی ایجاد شده در فصل مشترک می تواند از طریق سه روش مهم حل شدن لایه اکسیدی فلز، حمله به پیوندهای پوشش فلز و تضعیف آن و هیدرولیز قلیایی پلیمر منجر به جدایش پوشش از سطح گردد. در عین حال با توجه به سرعت بسیار بالاتر تولید یون هیدروکسید در حضور حفاظت کاتدی ، PH بالاتر و شرایط قلیایی مخرب تر منجر به تسریع روند جدایش در مقایسه با وضعیت عدم اعمال پتانسیل خارجی می گردد.
تحقیقات قبلی خواص نفوذپذیری و ضدخوردگی پوشش های محافظتی بر پایه قیر نفتی و قیر زغال سنگی را با یکدیگر مورد مقایسه قرار دادند. نتایج تحقیقات نشان دهنده مقاومت بالاتر پوشش های بر پایه قیر زغال سنگی در برابر عبور یون ها و خواص ضدخوردگی بهتر آنها در مقایسه با پوشش های بر پایه قیر نفتی بوده است. همچنین نتیجه تحقیقات بر روی اثر افزایش عوامل قطبی و بازدارنده های خوردگی در سیستم های پوششی پایه قیری نشان دهنده افزایش چسبندگی و خواص ضدخوردگی پوشش های پایه قیری در اثر افزایش رزین های سینتیک به پوشش های قیری بوده است.
در این تحقیق خواص محافظتی دو سیستم پوششی بر پایه قیر نفتی و زغال سنگی از طریق تعیین مقاومت در برابر جدایش کاتدی و چسبندگی پوشش ها، با یکدیگر مقایسه شده است. همچنین با تعیین مکانیسم نفوذ کاتیون ها به فصل مشترک پوشش فلز، ارتباط این مکانیسم با چسبندگی پوشش های قیری بر روی فولاد نرم بررسی شده است.
2 بخش تجربی
21 مواد شیمیایی و وسایل
قیر پایه زغال سنگی از شرکت پالایش قطران زغال سنگ اصفهان با نقطه نرمی 80 و چگالی 264،1 تهیه شده و حلال های زایلن، تولوئن و اتیل متیل کتون با نسبت ها ی اختلاط به ترتیب 40/40/20 جهت حل کردن قیر زغال سنگی و حصول یک محلول یکنواخت استفاده شد. همچنین قیر پایه نفتی از شرکت پالایش نفت جی اصفهان با نقطه نرمی 80 و چگالی 066،1 تهیه شد و حلال وایت اسپریت جهت حل کردن قیر مورد نظر و دستیابی به گرانروی قابل اعمال استفاده شد. قابل ذکر است که با توجه به اینکه قیرهای نفتی و زغال سنگی مخلوط پیچیده ای از تعداد بسیار زیادی ترکیبات شیمیایی هستند ، بررسی و بیان دقیق ساختار شیمیایی آنها امکان پذیر نمی باشد. به طور کلی قیرها از لحاظ ساختاری به دو بخش آسفالتن و مالتن تقسیم می شوند که آسفالتن بخش سخت و قیر قابل حل است و مالتن مایعی گرانرو و محمل پخش ذرات آسفالتن است. نقطه نرمی 80 که نقطه نرمی نسبتا بالایی در درجه بندی قیرها محسوب می گردد، می تواند نشان دهنده درصد بالای آسفالتن و درصد نسبتا پایین روغن ها در ساختار قیر باشد. حلال وایت اسپریت مخلوطی از حلال های نفتی با درصد آروماتیک پایین (حداکثر 20% ) و نقطه جوش 162 می باشد. زیرآیند مورد استفاده در این تحقیق فولاد نرم ST37.4 است که بر اساس استاندارد DIN 1630 برای ساخت لوله ها پیشنهاد می شود. درصد عناصر موجود در این فولاد نرم در جدول 1 ارائه شده است :
ورق فولاد نرم فوق به ابعاد 79 برش شده و با استفاده از Shot Blast آماده سازی شد. ناهمواری های سطحی ، سطح آماده سازی شده با استفاده از زبری سنج ساخت شرکت میتوتویو مدل SJ-201 اندازه گیری شد. مقادیر ضرایب مربوط به طرح ناهموار ی های سطح به شرح زیر است :
که Rz نشان دهنده میانگین فواصل بلندترین قله ها تا عمیق ترین دره ها در پروفایل سطح می باشد و Ra یا زبری سطح ، بیانگر نصف میانگین فاصله ارتفاع همه قله ها تا همه دره هاست.
سیستم های پوششی بر پایه قیر نفتی و قیر زغال سنگی توسط فیلم کش با ضخامت تر 300 بر روی سطح فولاد نرم شات بلاست و چربی گیری شده ، اعمال شد و پس از خشک شدن ، ضخامت فیلم خشک با استفاده از ضخامت سنج دیجیتالی مدل الکومتر 345 اندازه گیری شد. ضخامت های حاصله در حدود 5100 تعیین شد.
از مخلوط بیزواکس و رزین با نسبت به ترتیب 3 به 2،1 جهت آب بندی مناطق غیرآزمون سطح استفاده شد.
کلرید سدیم آزمایشگاهی با درجه خلوص 9،99% جهت تهیه محلول 5،3% کلرید سدیم به عنوان الکترولیت مورد استفاده قرار گرفت.
22 روش کار
آزمون جدایش کاتدی بر اساس استاندارد ASTM G8 با استفاده از آند منیزیم و الکترود مرجع Ag/AgCl انجام گرفت. جهت آماده سازی نمونه ها برای آزمون ، پس از اتصال سیم مسی و در نظر گرفتن مساحت 33 از سطح پوشش ، بقیه سطوح آب بندی شده و سوراخی به قطر mm 1 در وسط ناحیه آزمون ایجاد شد. پتانسیل اعمال شده به نمونه ها مطابق با استاندارد فوق V(vs, Cu/CuSO4) 05،0 50،1-بوده است.
برای تعیین مکانیسم نفوذ کاتیون ها در آزمون جدایش کاتدی ، آزمون جدایش کاتدی یکبار با ضخامت یکسان و در زمان های 7، 12، 17، 22 و 32 ساعت برای قیر نفتی و زمان های 7، 17، 44، 75 و 151 ساعت برای قیر زغال سنگی و یک بار در زمان ثابت و ضخامت های 80، 100 و 160 برای قیر نفتی و ضخامت های 80، 120 و 160 برای قیر زغال سنگی صورت پذیرفت. علت انتخاب زمان های بالاتر برای پوشش بر پایه قیر زغال سنگی نسبت به قیر نفتی مقاومت بسیار بالاتر آن در برابر جدایش کاتدی بوده است. بررسی نتایج آزمون از طریق تعیین مساحت جدایش صورت پذیرفت. برای تعیین مساحت جدایش ، برش های هم مرکز در اطراف محل حفره با استفاده از تیغه فولادی ایجاد گردید و پس از برداشتن پوشش های جداشده ، مساحت از طریق قرار دادن یک صفحه شفاف شطرنجی بر روی نمونه و شمردن خانه ها، تعیین شد. تعداد 3 نمونه برای اطمینان از تکرارپذیری برای هر یک از سطوح مورد آزمون در نظر گرفته شد. مطالعه چسبندگی پوشش ها بر روی زیرآیند در دو حالت خشک و تر به روش Pull off انجام گرفت. برای انجام آزمون چسبندگی تر ، مساحت 7 5،3 از سطح پوشش ، در محلول 5،3% کلرید سدیم غوطه ور شد. در زمان های 12، 21 و 57 روز پس از غوطه وری آزمون چسبندگی تر بر روی نمونه ها انجام شد. برای انجام آزمون به روش Pull off ، پس از خارج کردن نمونه ها از محلول و خشک کردن سطح نمونه ها ، دالی های فلزی توسط چسب سیانواکریلاتی بر روی سطح پوشش ها چسبانده شدند. یک ساعت پس از چسباندن دالی ها بر روی سطح پوشش ، آزمون چسبندگی به روش Pull off انجام گرفت. در این روش از دستگاه Tensile Adhesion tester 525 (شرکت اریکسن) بر اساس استاندارد ASTM D 4541 برای انجام آزمون استفاده شد.
براي تعيين مكانيسم نفوذ كاتيون ها در آزمون جدايش كاتدي ، آزمون جدايش كاتدي يكبار با ضخامت يكسان و در زمان هاي 7، 12، 17، 22 و 32 ساعت براي قير نفتي و زمان هاي 7، 17، 44، 75 و 151 ساعت براي قير زغال سنگي و يك بار در زمان ثابت و ضخامت هاي 80، 100 و 160 براي قير نفتي و ضخامت هاي 80، 120 و 160 براي قير زغال سنگي صورت پذيرفت. علت انتخاب زمان هاي بالاتر براي پوشش بر پايه قير زغال سنگي نسبت به قير نفتي مقاومت بسيار بالاتر آن در برابر جدايش كاتدي بوده است. بررسي نتايج آزمون از طريق تعيين مساحت جدايش صورت پذيرفت. براي تعيين مساحت جدايش ، برش هاي هم مركز در اطراف محل حفره با استفاده از تيغه فولادي ايجاد گرديد و پس از برداشتن پوشش هاي جداشده ، مساحت از طريق قرار دادن يك صفحه شفاف شطرنجي بر روي نمونه و شمردن خانه ها، تعيين شد. تعداد 3 نمونه براي اطمينان از تكرارپذيري براي هر يك از سطوح مورد آزمون در نظر گرفته شد. مطالعه چسبندگي پوشش ها بر روي زيرآيند در دو حالت خشك و تر به روش Pull off انجام گرفت. براي انجام آزمون چسبندگي تر ، مساحت 7 5،3 از سطح پوشش ، در محلول 5،3% كلريد سديم غوطه ور شد. در زمان هاي 12، 21 و 57 روز پس از غوطه وري آزمون چسبندگي تر بر روي نمونه ها انجام شد. براي انجام آزمون به روش Pull off ، پس از خارج كردن نمونه ها از محلول و خشك كردن سطح نمونه ها ، دالي هاي فلزي توسط چسب سيانواكريلاتي بر روي سطح پوشش ها چسبانده شدند. يك ساعت پس از چسباندن دالي ها بر روي سطح پوشش ، آزمون چسبندگي به روش Pull off انجام گرفت. در اين روش از دستگاه Tensile Adhesion tester 525 (شركت اريكسن) بر اساس استاندارد ASTM D 4541 براي انجام آزمون استفاده شد.
3ـ نتايج و بحث
3ـ1ـ جدايش كاتدي
يكي از روش هاي بررسي مكانيسم نفوذ كاتيون ها تعيين سرعت گسترش مساحت جدايش در طول زمان مي باشد. افزايش يا كاهش شديد در سرعت گسترش مساحت جدايش نشان دهنده تغيير مكانيسم غالب در فرايند نفوذ كاتيون هاست. اگر سرعت گسترش مساحت جدايش به مرور زمان زياد شود بيانگر اين است كه كاتيون ها از طريق پوشش به محل جدايش هدايت مي شوند و در صورتي سرعت گسترش مساحت جدايش به مرور زمان كاهش يابد نفوذ از طريق حفره مكانيسم غالب خواهد بود. به بيان ديگر زماني كه مكانيسم نفوذ از طريق پوشش باشد، كاتيون ها براي رسيدن به ناحيه مرزي جدايش اجباري در گذشتن از مسير حفره و فصل مشترك پوشش ـ فلز ندارند و با گذشتن از فيلم پوشش با سرعت بيشتري عوامل هيدروكسيد را خنثي كرده و موجب پيشرفت جدايش مي شوند. با گذشت زمان به علت جذب آب توسط ساختار پوشش و افت بيشتر مقاومت يوني پوشش ، روند نفوذ كاتيون ها از طريق پوشش تسريع مي شود و سرعت گسترش مساحت جدايش افزايش مي يابد. در حاليكه وقتي مكانيسم نفوذ از طريق حفره باشد، به مرور زمان ، با گسترش شعاع ناحيه جدايش ، مسير دستيابي كاتيون ها به مرز ناحيه جدايش طولاني تر مي شود و روند گسترش مساحت جدايش كندتر مي گردد.
شكل 2 شمايي از مقايسه مسير حفره و مسير پوشش براي نفوذ كاتيون ها ، زماني كه قسمتي از پوشش دچار جدايش شده است را نشان مي دهد.
با توجه به مشاهده سرعت قابل توجه توليد هيدروژن پس از اتصال نمونه ها و اعمال پتانسيل V(vs, Cu/CuSO4) 5،1- نسبت به الكترود مرجع (vs, Cu/CuSO4) عمده واكنش كاتدي براي توليد يون هيدروكسيد واكنش مي باشد.
شكل 3 روند گسترش مساحت جدايش را طي زمان براي ضخامت هاي ثابتي از پوشش ها نشان مي دهد. همچنين PH الكتروليت تجمع يافته در زير پوشش پس از گذشت 17 ساعت از غوطه وري با استفاده از كاغذ PH اندازه گيري شد و مقدار 12 به دست آمد.
همان طور كه در شكل 3 مشاهده مي شود ميزان جدايش هر دو سيستم پوششي در زمان 7 ساعت پس از غوطه وري يكسان است. در ادامه زمان غوطه وري روند جدايش قير پايه نفتي بسيار سريع تر از قير زغال سنگي پيشرفت كرده است. اين امر مي تواند ناشي از نفوذ كاتيون ها به فصل مشترك و مرز ناحيه جدايش از طريق سيستم پوششي قير نفتي باشد. پس از 22 ساعت غوطه وري سرعت گسترش مساحت جدايش قير پايه نفتي به شدت افزايش مي يابد كه مي تواند حاكي از تخريب تدريجي پوشش و دسترسي بالاي كاتيون ها به مرز ناحيه جدايش از طريق پوشش باشد. با توجه به فرايند توليد قير و اينكه امكان وجود تركيبات معدني در قير مي باشد، اين تخريب مي تواند حاصل از انحلال نمك هاي معدني موجود در قير در آب باشد. به اين ترتيب ، مكانيسم غالب نفوذ در فرايند جدايش كاتدي قير پايه نفتي از سطح فولاد نرم، نفوذ از طريق پوشش است.
در مورد پوشش هاي بر پايه قير زغال سنگي سرعت گسترش مساحت جدايش در طي زمان آزمون تغيير چنداني نشان نمي دهد و تقريبا ثابت است. وقتي كه در يك زمان ثابت ، ضخامت هاي متفاوتي از يك پوشش مورد آزمون جدايش كاتدي قرار مي گيرند، در صورتي كه با افزايش ضخامت پوشش مساحت جدايش كاهش يابد، نشان دهنده نقش مؤثر پوشش در عبوردهي كاتيون ها به سمت فصل مشترك است و بنابراين مكانيسم نفوذ از طريق پوشش خواهد داد، اما چنانچه با تغيير ضخامت پوشش مساحت جدايش تغييري پيدا نكند، نشان دهنده مقاومت بالاي پوشش در برابر عبور كاتيون ها و عدم تأثير ضخامت پوشش در سرعت نفوذ كاتيون ها مي باشد. بنابراين ، مكانسيم نفوذ از از طريق حفره خواهد بود. شكل 4 نشان دهنده روند تغييرات مساحت جدايش با افزايش ضخامت پوشش است..
شكل 4 نشان دهنده عدم تأثير ضخامت بر مساحت جدايش قير زغال سنگي است. به بيان ديگر مقاومت بالاي قير زغال سنگي در برابر عبور يون ها ، منجر به اجبار كاتيون ها در گذر از مسير حفره ، براي دسترسي به مرز ناحيه جدايش مي گردد. با توجه به اين كه ضخامت پوشش تأثيري بر طول اين مسير ندارد مي توان يكسان بودن مساحت جدايش قير زغال سنگي در ضخامت هاي مختلف را به غالب بودن مكانسيم نفوذ كاتيون ها از طريق حفره نسبت داد. در مقابل نتايج تغييرات مساحت جدايش با ضخامت قير نفتي نشان دهنده كاهش قابل توجه مساحت جدايش با افزايش ضخامت پوشش است كه بيانگر اهميت نقش پوشش در عبور كاتيون ها است. در واقع نتايج فوق فرض مكانيسم نفوذ از طريق پوشش در فرايند جدايش قير پايه نفتي از سطح در زمان 22 ساعت غوطه وري (شكل 3) را تأييد مي كند.
3ـ2ـ چسبندگي
عدم حضور پتانسيل خارجي و نقش آن در جذب كاتيون ها به سمت سطح فولاد نرم (به عنوان منبع الكترون) در آزمون چسبندگي تر، منجر به كند شدن زياد روند جدايش در مقايسه با شرايط موجود در آزمون جدايش كاتدي مي گردد. بنابراين زمان هاي در نظر گرفته شده براي انجام آزمون چسبندگي تر بسيار بيشتر از زمان ارزيابي مقاومت در برابر جدايش كاتدي پوشش ها بوده است.
نتايج آزمون چسبندگي در دو حالت خشك و تر براي سيستم هاي پوششي بر پايه قير زغال سنگي و قير پايه نفتي در جداول 2 و 3 ارائه شده است. با توجه به اينكه نحوه جدايش هم از نوع چسبندگي و هم از نوع پيوستگي بوده است ، درصد جدايش از نوع چسبندگي با استفاده از صفحه شفاف شطرنجي محاسبه شد و اين عامل به عنوان يك خاصيت براي بررسي ميزان نفوذ الكتروليت و تأثير آن در جدايش پوشش از زيرآيند ذكر شده است.
با توجه به نوع جدايش ايجاد شده در اندازه گيري چسبندگي خشك كه براي قير زغال سنگي 100% از نوع پيوستگي و براي قير پايه نفتي 28% از نوع پيوستگي بوده است ، و اينكه اصولا جدايش ايجاد شده در اثر انجام واكنش هاي خوردگي و شرايط قليايي موجود در فرايند جدايش كاتدي از نوع چسبندگي است ،خاصيت چسبندگي خشك عامل مناسبي جهت تخمين مقاومت به جدايش در اين پوشش ها نخواهد بود.
نتايج حاصل از اندازه گيري چسبندگي تر نشان دهنده مقاومت بالاتر قير زغال سنگي به جدايش در شرايط غوطه وري در غياب جريان اعمال شونده خارجي مي باشد كه با نتايج حاصل از اندازه گيري مقاومت در برابر جدايش كاتدي سازگاري دارد. با توجه به نتايج حاصل از آزمون جدايش كاتدي كه مكانيسم نفوذ كاتيون ها را براي قير نفتي از طريق پوشش و براي قير زغال سنگي از طريق حفره نشان داد، مي توان علت اصلي جدايش كامل قير نفتي پس از 21 روز غوطه وري را عبور كاتيون ها از ساختار پوشش و دستيابي به فصل مشترك پوشش ـ فلز دانست. بدين ترتيب با خنثي شدن عوامل هيدروكسيد حاصل از واكنش هاي خوردگي و رفع تجمع يوني واكنش هاي خوردگي با سرعت بسيار بيشتري انجام مي شوند و PH بالاي ايجاد شده در فصل مشترك ، منجر به جدايش پوشش از سطح فلز شده است. در حالي كه قير زغال سنگي با جلوگيري از عبور يون ها از طريق پوشش موجب ايجاد تجمع يوني در زير پوشش و كند شدن فرايند هاي خوردگي شده است. به همين دليل با وجود گذشت 57 روز از غوطه وري همچنان 8% جدايش از نوع پيوستگي بوده است.
4ـ نتيجه گيري
نتايج آزمون جدايش كاتدي نشان دهنده حساسيت بالاتر پوشش قير پايه نفتي بر روي فولاد نرم به دليل توليد يون هيدروكسيد و گاز هيدروژن، در مقايسه با قير زغال سنگي است. همچنين مشخص شد كه مكانيسم غالب نفوذ كاتيون ها در آزمون جدايش كاتدي براي سيستم پوششي بر پايه قير نفتي از طريق پوشش و براي سيستم پوششي بر پايه قير زغال سنگي از طريق حفره مي باشد. سازگاري ميان نتايج حاصل از آزمون چسبندگي تر و نتايج مقاومت به جدايش كاتدي نشان دهنده يكسان بودن مكانيسم جدايش در هر دو روش است. در آزمون جدايش كاتدي به علت وجود جريان خارجي و تسريع فرايند توليد يون هاي هيدروكسيد ، فرايند جدايش با سرعت بيشتري پيشرفت مي كند. به اين ترتيب ، مي توان از آزمون جدايش كاتدي به عنوان معياري جهت مقايسه چسبندگي پوشش ها در حالت تر استفاده نمود.