معنا و مفهوم عقب ماندگی ذهنی
تاریخ تمدن ، سابقه تلاش انسان است در غلبه در تقاضای محیطی که در آن زندگی میکند. در فرهنگهای مختلف، افرادی که نمیتوانند به نحویس مطلوب خود را با تقاضاهای محیطی_فرهنگی خود سازگار نمایند، از نظر دیگران با تعاریف و ویژگیهای خاصی به عنوان درمانده، ضعیف، ناتوان، عقب افتاده و... ناشناخته میشوند . در طول تاریخ، سیر نگرش عموم نسبت به عقب ماندگی ذهنی و افراد عقب مانده در جهت مثبت و سازنده تر در تغییر بوده است.
گروهی از مردم استنباط نادرستی از عقب ماندگی داشته و تصور مینمودهاند که عقبماندگی همانند یک مرض یا بیماری مسری بوده و میتواند از فردی به فرد دیگر سرایت نماید یا مانند سل و آبله و سرخجه در میان کودکان قابل انتقال است، با این فرق که بیماری ذهنی طولانیتر و سختتر است.
عدهای نیز بر این عقیده بودهاند که عقب ماندگی ذهن همان بیماری روانی یا دیوانگی است. متأسفانه چنین برداشتهای غلط و تصورات نادرست، هنوز بعضی اوقات حتی در میان افراد تحصیلکرده نیز به چشم می خورد.
در حقیقت باید توجه داشت که عقب ماندگی ذهنی همانند مرض یا بیماری نیستو کودکان و بزرگسالان هرگز به واسطه مجاورت و همنشینی با افراد عقب مانده ذهنی دچار عقب ماندگی ذهنی نمی شوند. خوشبختانه برخی از صاحبنظران از دیرباز بدین امر توجه داشتهاند، به عنوان نمونه می توان از تلاشهای ارزنده اسکونیرول پزشک فرانسوی نام برد. او در کتابی که در سال 1838 منتشر نمود، برای اولین بار صریحاً بدین مسئله توجه کرده و گروه افراد عقب مانده ذهنی را از بیماران روانی و مجانین متمایز و اشارهای به درجات مختلف عقب ماندگی ذهنی می نماید.
در واقع عقب ماندگی یک وضعیت و شرایط خاص ذهنی است که به علت شرایط و دلایل گوناگونی پدید می آید. البته عقب ماندگی ذهنی ممکن است در اثر یک بیماری ، عفونت یا ویروس به وجود آید، اما شرایط یا وضعیت به وجود آمده ( عقب ماندگی ذهنی ) قابل سرایت به دیگری نیست. عقب ماندگی ذهنی را می توان به دست یا پایی تشبیه کرد که خوب کار نمی کند. علت آن نیز ممکن است قبل از تولد ، مادرزادی و در چگونگی تشکیل نطفه یا به علت مشکلات و نارسایی های دوران بارداری باشد یا اینکه بر اثر مشکلات که نوزاد به هنگام تولد با آن مواجه بوده است یا به دلیل بروز ضایعات، حوادث و تصادفات در دوران زندگی کودک عارض گردد.
عقب ماندگی ذهنی شرایطی است که اساساً بر ضعف توانایی عمومی و نقصان رشد هوش دلالت دارد.
اهداف آموزشی و ویژگی های کودکان عقب مانده ذهنی
با این نگرش حقیقت بینانه که کودک عقب مانده ذهنی اول یک کودک است و بعد کودکی است با عقب ماندگی ذهنی، در واقع اهداف آموزش و پرورش کودکان عقب مانده ذهنی نمی تواند تفاوتی با هدفهای کلی آموزش و پرورش عادی داشته باشد، زیرا هدف عبارت است از شکوفایی حداکثر تواناییها و استعدادها، تزکیه و تعلیم و تربیت و در نهایت، هدف غایی از دیدگاه مکتب اسلام به « فلاح » رسیدن انسانهاست.
به عبارت دیگر، هدفمندی و جهت گیری تمامی برنامههای آموزشی لاجرم باید به گونهای باشد که انسانها را در طریق حق و هدایت و نیل به فلاح تربیت نماید. از این روشها تفاوتی که اهداف تربیتی کودکان عقب مانده ذهنی با اهداف عمومی تعلیم و تربیت دارد، در مورد تأکید و اهمیت فوق العاده حصول این هدفها در رابطه با کودکان عقب مانده ذهنی است.
اهم این هدفها به شرح زیر است:
هدفهای عمومی تعلیم و تربیت کودکان عادی و استثنایی
1 – رسیدن به خود آگاهی و شناخت
خودآگاهی و خودشناسی از جمله هدفهای آموزش و پرورش بوده و اولیا و مربیان کودکان استثنایی به ویژه کودکان عقب مانده، نقش و رسالت سنگینی را بر دوش دارند . خودآگاهی و خودشناسی، خمیره اساسی سازگاهی عاطفی و اجتماعی، پذیرش مسئولیتها، شکوفایی حداکثر تواناییها و استعدادها و حرکت به سوی رستگاری و کمال است . روشها و شیوههای نیل به این هدف در کلاسهای دانش آموزان آهسته گام در سنین مختلف بسیار حساس و ظریف و در عین حال مهم و خطیر بوده و در شکل گیری باز خوردهای ایجاد علایق و انگیزههای مطلوب و حرکت آفرین نقش به سزایی دارد.
2 – سازگاری اجتماعی و برتر از نمودن روابط مفید و مؤثر با دیگران
توفیق در زندگی اجتماعی، پذیرش مسئولیتهای متقابل و حسن ایفای وظایف مربوطه به ویژه انجام صحیح وظایف شغلی و حرفهای ، مستلزم برقراری روابط مفید و مؤثر مابین افراد می باشد. نقش برنامههای آموزشی کودکان استثنایی به ویژه کودکان آهسته گام در تشریح روابط سازنده و آموزنده بسیار مهم است. در این میان چگونگی برقراری روابط متقابل مطلوب بین کودک آهسته گام و دیگر افراد خانواده و اجتماع، همکلاسیها، مربیان و کارفرمایان ( به ویژه در سنین بزرگسالی ) از اهمیت به سزایی برخوردار است.
اولیا و مربیان کودک آهسته گام که دچار مشکلات چگونگی برقراری ارتباط صحیح می باشد. در تحقق بخشیدن به این هدف که نقش فوق العاده مهمی در زندگی موفق اجتماعی و شغلی افراد آهسته گام دارد، رسالت و وظایف بسیار مهمی بر عهده دارند.
3 – رسیدن به شایستگی شغلی و کفایت اقتصادی
یکی از مهمترین جنبه های آموزشی کودکان استثنایی به ویژه کودکان و نوجوانان آهسته گام، توجه به بعد عملی و تجربی برنامههای آموزشی است. اگر چه تا آنجا که مقدور است باید دروس اصلی و مهارتهای اساسی و کاربردی خواندن و نوشتن به کودکان آهسته گام آموخته شود، اما با توجه به محدودیت ذهنی آنها، لزوم گرایش برنامه های آموزشی به طرف آموزش مهارتهای شغلی و حرفهای کاری است بسیاری ضروری. توانایی احراز یک شغل مناسب و نیل به خودکفایی اقتصادی و داشتن زندگی غیراتکایی برای دانش آموزان آهسته گام که تا پایان سنین دبیرستانی در مدارس ویژه آموزش در طرح و تنظیم برنامه های آموزشی کودکان آهسته گام از همان ابتدا ملحوظ باشد.
4 – پذیرش مسئولیت اجتماعی
احساس مسئولیت و ایفای وظایف ناشی از آن، قدم اولیه زندگی اجتماعی است. اولیا و مربیان کودکان آهسته گام می بایستی علی رغم نارساییهای ذهنی کودکان، آنان را به مسئولیتهای مختلف فردی و اجتماعی خود آگاه نمایند. از همان ابتدای سنین کودکستانی و دبستانی، کودکان آهسته گام باید یا دیگرند که چگونه در خانواده، کلاس و مدرسه و اجتماع فردی مفید و مؤثر و شریک در کارها و مسئولیتهای همگانی باشند در واقع ، در اینجا مراد ما داشتن توقع و انتظار فوق العاده و غیر ممکن از افراد عقب مانده که دارای محدودیت ذهنیاند، نیست و خداوند نیز انسانها را به قدر توان وسعشان مسئول می داند، از انسانها با توجه به قابلیتها و تواناییها که خود اعطا نموده است مسئولیت می خواهد. لذا ضمن آنکه با ملاحظه عقب ماندگی و محدودیت ذهنی این افراد انتظار پذیرش تمام مسئولیتها را از آنان نداریم، باید به تناسب تواناییهای ذهنی و جسمی ایشان، از آنها مسئولیت خواست. شروع مدرسه، آغاز اولین تجارب اجتماعی و جدی کودکان عقب مانده بوده و بیداری حس مسئولیت های اجتماعی حتی در ساده ترین تعریف خود عینیت پیدا می کند.
ویژگیهای عمومی دانش آموزان آهسته گام
هدفها و برنامه های دانش آموزان، آهسته گام آموزش پذیر، اساساً مانند افراد عادی است. آهسته گامان آموزش پذیر مانند سایر همسالان خود باید به حد اعلا و به نحوی مطلوب از برنامه آموزش و پرورش بهره مند گردند. باید از حداکثر تواناییهای خود استفاده نموده و در جهت تأمین نیازهای خود و انتظارات معقول جامعه به کفایت لازم برسند. برنامه های آموزش باید به نحوی باشد که این قبیل دانش آموزان بتوانند به سهولت خود را تطبیق نموده و از روابط مفید و مؤثر انسانی و اجتماعی برخوردار شوند.
برنامه آموزشی افراد آهسته گام یا آموزش پذیر بایدبه نحوی تدوین گردد که تمامی برنامه و روشهای معمول تحقق هدفهای زیر را که از اولویت و ضرورت خاصی برخوردارند مقدور وسیله نماید:
سازگاری شخصی یا عاطفی
سازگاری اجتماعی
سازگاری و شایستگی شغلی و کفایت اقتصادی
به طور کلی سازگاری و تعادل عاطفی دانش آموز آهسته گام، در تحقق دیگر هدفهای آموزشی مهم بوده و از ضرورت فوق العادهای برخوردار است. بدین دلیل که لازمه سازگاری اجتماعی و کفایت و شایستگی شغلی حرفهای در درجه اول سازگاری شخصی و یا عاطفی است، زیرا تا زمانی که فردی از سلامت عاطفی و سازگاری اجتماعی برخوردار نباشد، نمی تواند با دیگر افرادی که به نحوی از انحاء در ارتباط با او هستند، روابط مفید و مؤثری برقرار نماید از جمله کوششها در نیل به این هدف، تدبیر و فراهم آوردن فرصتها و فعالیتهایی است که دانش آموزان به طور کاملاً فعال و ثمر بخشی در آن شرکت داشته باشند به طوری که به خوبی احساس نمایند که وجود و حضور و تلاش آنان مفید و با ارزش است.
مربیان و معلمان باید فرصتها و فعالیتها را به نحوی طرح ریزی و تدبر نمایند که موفقیت متعادل و مطلوب برای دانش آموزان عقب مانده یا برنامه ها و فعالیتهای غیر ضروری و غیر مفید که بیشتر جنبه سرگرمی و وقت گذرانی دارد حتی الامکان باید اجتناب نمایند. در اینجا تذکر این نکته ضروری است که تحقق بخشیدن به چنین برنامه های مدیرانه که دار آن سازگاری عاطفی و اجتماعی مقدم بر تحصیل مهارتهای علمی است، در کلاسها و مدارس عادی بسیار مشکل و یا چندان امکان پذیر نیست.
گرچه معمولاً اهداف آموزشی مدارس به نحوی به سازگاری و شکوفایی استعدادها و تواناییها استوار است، اما تأکید عمده در مدارس عادی و کلاسهای درس، ویژه در کلاس اول دبستان، بیشتر بر آموزش و تحصیل مهارتهای علمی استوار است. این مهمترین تفاوت و اختلاف اساسی بابرنامه آموزشی و پرورشی افراد آهسته گام است. چنانچه معلم در زمینه مذکور سعی نماید به کودک آهسته گام نیز مانند سایر همسالان او آموزش دوره، کودک در اینجا چارهای جز نگاه کردن و توجه به دیگر همسالان و همکلاسان و مقایسه خود با آنان نداشته و دچار احساس شکست و ناامیدیو یأس خواهد شد و بالطبع رفتار او نیزمتأثر از چنین حالات و شرایط عاطفی و اجتماعی خواهد بود. دانش آموز دیر آموز یا آهسته گام اگر نتواند رضایت و توجه معلم را در مورد مهارتهای درسی جلب کند، ناگزیر سعی خواهد نمود که در زمینه دیگری که او توانایی بیشتر دارد فعالیت نموده و توجه همکلاسان و همسالان خود را جلب نماید. توجهی که تحصیل آن مسلماً از نظر اجتماعی و کلاس درس نامطلوب دانش آموزی که بر خلاف نظر کلاس و معلم است موجب تشویق و تقویت چنین رفتار نامطلوب خواهند شد.
دانش آموزان آهسته گام با رفتار نامطلوب به دنیا نیامدهاند، بلکه غالباً چنین رفتار نامطلوبی به طور مستقیم یا غیر مستقیم ناشی از شرایط اجتماعی، انتظارات و توقعات نامناسب اولیا و مربیان است. اصولاً تشکیل مدرسه و کلاس استثنایی برای پرهیز از همین عوامل و شرایط و فراهم آوردن زمینههای صحیح رشد عاطفی و شکل گیری رفتار مطلوب که لازمه موفقیت در دیگر زمینه های آموزشی و شغلی است می باشد.
دانش آموزان آهسته گام با رفتار نامطلوب به دنیا نیامدهاند، بلکه غالباً چنین رفتار نامطلوبی به طور مستقیم یا غیر مستقیم ناشی از شرایط اجتماعی، انتظارات و توقعات نامناسب اولیا و مربیان است. اصولاً تشکیل مدرسه و کلاس استثنایی برای پرهیز از همین عوامل و شرایط و فراهم آوردن زمینههای صحیح رشد عاطفی و شکل گیری رفتار مطلوب که لازمه موفقیت در دیگر زمینه های آموزشی و شغلی است می باشد.
هدف نهایی از سازگاری اجتماعی عقب ماندگی ذهنی داشتن کفایت و توان زندگی اجتماعی در جامعه است. تحقق این هدف صرفاً با آموزش علوم اجتماعی مقدور نخواهد بود، بلکه لازم است به دانش آموزان با توجه به رشد ذهنی و توانایی سازگاری، آنان آموزش داده و به تناسب تجارب مختلف، رفتار و فعالیتهای اجتماعی را فراهم آورد. در واقع باید جنبههای عملی آموزش شغلی و حرفهای گردد. هر قدر عقب ماندگی بیشتر باشد، می بایست آموزش حرفهای و شغلی در سطوح ساده تر و یکنواخت تر انجام گیرد.
تحقق یکی دیگر از هدفهای آموزشی افراد آهسته گام آموزش پذیر یعنی کفایت اقتصادی بیشتر ، بستگی به سازگاری شخصی و اجتماعی آنان دارد.
در این زمینه تحقیقات و مطالعاتی که به عمل آمده بیانگر این است که در غالب موارد بیکاری افراد آهسته گام آمورش پذیر، بیشتر به دلیل عدم سازگاری شخصی و اجتماعی است تا نقصان رشد ذهنی. آنان نیاز به تشویق و راهنمایی بیشتر دارند . تحصیل تجارب و مهارتهای شغلی و حرفهای جهت خودکفایی اقتصادی قبل از سازگاری اجتماعی و برخورداری از سلامت عاطفی و روابط مفید و مؤثر و معشوق در محیط کار بسیار دشوار خواهد بود. البته آموزش تجارب و مهارتهای شغلی و حرفهای می بایست با تنظیم برنامهای معین و متناسب با رشد جسمی و ذهنی فرد آموزش پذیر باشد. بدیهی است در مراحل اولیه و کلاسهای دوره اول ابتدایی از جمله برنامه های درسی آموزش مهارتهای مقدماتی و ساده خواهد بود که دانستن آنها ضروری است و آموزش رسمی مهارتهای حرفهای و شغلی مستلزم تحصیل قبلی آنهاست.
تحقق اهداف و برنامههای فوق همواره توأم بوده و در برنامه ریزی های آموزشی می بایست به طور هماهنگ به آنها توجه داشت.
اصول آموزش و توانبخشی کودکان و نوجوانان آهسته گام
اساساً باید توجه داشت که فرایند یادگیری امری نیست که به خودی خود در فردی که هنوز آمادگی یادگیری را به معنای اخص آن ندارد به وقوع بپیوندد. آمادگی لازم برای حضور مؤثر و فعال در امر یادگیری ، مستلزم شرایط و عوامل مختلفی است.
عوامل مؤثر در یادگیری کودکان آهسته گام
1 – رشد بدنی و ذهنی
کودک تا زمانی که به اندازه کافی رشد نکرده باشد، نمی تواند بایستد، راه برود ، بدود، لی لی کند، و دیگر فعالیتهای حسی و حرکتی از خود نشان بدهد. تا زمانی که از نظر ذهنی رشد کافی نداشته باشد، نمی توان موفقیتی در درک مفاهیم ذهنی و انتزاعی از او انتظار داشت. به همین دلیل، برای کودکانی که از نظر بهره هوشی عادی یا طبیعی ( 100 – Ia ) می باشند. آغاز این قبیل فعالیتهای ذهنی، خواندن و نوشتن و حساب کردن بعد از پایان شش سالگی توصیه گردیده است. به عبارت دیگر، میزان و چگونگی رشد بدنی و ذهنی کودک از اساسی ترین عوامل یادگیری محسوب می گردد، و برای آنکه برنامه های آموزشی منجر به یادگیری مؤثر گردد، در جداول، باید متناسب با شرایط جسمی و ذهنی کودک باشد. متناسب بودن برنامههای آموزشی با ویژگی های بدنی و ذهنی کودکان آهسته گام ، امری است مهم و اجتناب ناپذیر.
2 – رشد عاطفی و سازگاری اجتماعی
چگونگی رشد عاطفی و سازگاری اجتماعی کودک نقش مهمی در برقراری ارتباط با دیگران به ویژه مربیان داشته و از عوامل مؤثر در یادگیری محسوب می شود. کودک، علی رغم اینکه از نظر جسمی و ذهنی رشد کافی را داشته باشد، ولی چنانچه دچار اختلالات عاطفی و هیجانی بوده و در سازگاری با محیط با مشکل روبرو باشد نمی تواند در امر یادگیری مواد آموزشی چندان توفیقی کسب نماید . به عنوان مثال کودکی که در هفت سالگی با توجه به اینکه از جهات جسمی و ذهنی طبیعی است و در کلاس اول دبستان پذیرفته شده است، اما به عللی از نظر عاطفی و رفتاری سازی نایافته است ، نمی تواند تحمل محیط جدید را که با خانوادهاش تفاوت دارد بنماید، لذا به سبب بی قراری فریادها و جیغ زدنهای مداوم و ... تا در نخواهد بود که با تمرکز حواس شرایطی ، در مورد آن دسته از شاگردانی که دچار ناسازگاری های عاطفی و اجتماعی هستند، برنامه های بدون اصلاح و تغییر تدریجی رفتارهای نامطلوب مهمترین بخش از برنامه های مدرسه بوده و آموزش موارد درسی مثل خواندن و حساب و غیره در درجه دوم اهمیت قرار خواهد داشت.
3 – آمادگی قبلی یا دارابودن زمینه و مهارتهای پیش نیاز
دانش آموز برای آنکه بتواند نقش مؤثری در یادگیری داشته با موفقیت از برنامه های آموزشی بهره ببرد، می بایست در زمینه مربوطه آمادگی لازم را داشته و قبلاً مهارتهای مقدماتی و پیش نیاز آن برنامه آموزشی را که ارائه می شود کسب کرده باشد. به عنوان مثال، کودک برای آنکه لی لی کردن، را بیاموزد ، لازمهاش آن است که قبلاً دویدن را یاد گرفته باشد، طبیعی است برای کسب مهارت دومین نیز کودک باید قبلاً موفقیت کامل در راه رفتن، را کسب نموده باشد و ...
در زمینه آموزشهای مختلف درسی نیز مسئله به همین نحو است، مثلاً دانش آموز برای آنکه، تقسیم کردن، را یاد بگیرد، باید قبلاً « ضرب کردن » را به خوبی آموخته باشد و قبلاً می بایست از عهده « جمع کردن » به خوبی فائق آمده باشد.
یکی از وظایف خطیر مربیان کودک عقب مانده ذهنی قبل از تعلیم هر ماده یا برنامه درسی، ارزیابی و تعیین میزان و چگونگی تواناییها و مهارتهای فعلی دانش آموزان است . باید توجه داشت که امر آموزشی به طور منظم و مرتب طرح گردیده و روابط منطقی آنان با فعالیتهای مختلف حفظ گردد. به عبارت دیگر ، آموزش برخی از مهارتهای ساده و مقدماتی می بایست قبل را ارائه مهارتهای نسبتاً کاملتر و پیچیده تر باشد. در اینجا برای تشریح و توجیه ترتیب و توالی برنامه های آموزشی برای دانش آموزان عقب مانده ذهنی به نمونههایی از این شیوه آموزشی اشاره می کنیم. در واقع معلم استثنایی ، نه تنها به روال منطقی برنامه های آموزشی کودکان آهسته گام در طول دوران تحصیلی ( سنین مدرسه ) آنها توجه کامل دارد، بلکه رعایت چنین روال منظم و منطقی را در برنامه های آموزشی در طول تمام سال تحصیلی ، در برنامه یک ماهه، در یک هفته و حتی در یک روز و یک ساعت آموزشی نیز ضروری می داند.
نمونهای از ترتیب و توالی منظم برنامههای آموزشی
آموزش ایستادن باید قبل از راه رفتن باشد، زیرا راه رفتن قابل ادامه نخواهد بود تا وقتی کودک حداقلی از توانایی ایستادن را از خود نشان دهد.
پریدن با دو پا قبل از پریدن با یک پا ( لی لی کردن ) ، کودک قادر نخواهد بود به خوبی از خودش مهارت حرکتی لی لی کردن را نشان دهد، مگر آنکه قبلاً در پریدن از خود مهارت، قابل قبولی داده باشد.
مهارت دویدن باید قبل از کسب مهارت پریدن به طور متناوب از این پا به آن پا ( لی لی کردن ) صورت گیرد و مهارت حرکتی خود برداشتن و پرش باید بعد از احراز حداقل مهارت در دویدن کسب گردد و غیره.
به خاطر سپردن فرم و ترکیب بعضی از اشکال هندسی و بعد ترسیم آنها از روی خود شکل باید قبل از کشیدن یک ربع از حافظه آموزش داده شود.
َآموزش ضرب کردن باید قبل از آموزش تقسیم صورت گیرد و قبل از آموزش ضرب کردن باید حتماً کودک جمع و تفریق را به خوبی آموخته باشد.
سرانجام معلم باید یک هماهنگی و ارتباط منظم و منطقی بین برنامه های آموزشی دیروز،امروز و فردای خود حفظ نماید. لازم به تذکر است که هر قدر یادگیری در موضوع به خصوص قوی تر و غنی تر باشد، انتقال این یادگیری در آموزش موضوعات دیگر مؤثرتر خواهد بود و تعمیم آن نیز ساده ترمی گردد.
4 – علاقه و انگیزه و نگرش مثبت
داشتن علاقه و انگیزه مثبت و سازنده نسبت به درس خواندن و فعالیتهای آموزشی، همواره به عنوان یک عامل مهم در امر یادگیری دخیل است کودک علی رغم اینکه شرایط فوق الذکر ( بندهای 1 تا 3 ) را برای یادگیری باید داشته باشد، تا زمانی که علاقه و انگیزه خاصی برای آموختن و مشارکت فعال در کلاس درس از خودشان نشاند ندهد، نمی تواند چندان موفقیتی در پیشرفت تحصیلی داشته باشد. انگیزه، آن تمایل و کششی است که برای حرکت و نیل به هدفی در فرد بوجود می آید. ایجاد علاقه و انگیزه هر چه قوی تر و پایدارتر در دانش آموزان، به ویژه دانش آموزان آهسته گام که در این زمینه بسیار ضعیفاند، از مسئولیت های مهم اولیا و مربیان است. انگیزهها نقش فوق العادهای در یادگیری دارند، ایجاد علائق و انگیزههای مطلوب در کودکان از دورههای مختلف سنی که لاجرم با در نظرگرفتن تفاوتها و ویژگیهای فردی از جهات گوناگون و با روشهای متنوع تشویق و استفاده از تقویت کنندههای مختلف صورت پذیر است، از مهمترین فعالیتهای معلمین و مربیان دلسوز و متعهد است.
5 – توجه و مشارکت
چگونگی و میزان درک مطالب و مباحث توسط دانش آموز، بستگی به نحوه توجه، دقت و تمرکز حواس او به برنامه آموزشی دارد. فعالیتهای اساسی معلم، جلب و حفظ توجه دانش آموزان به ویژه دانش آموزان عقب مانده ذهنی که دارای دامنه توجه محدودند، به موضوعات مورد بحث می باشد. در این رابطه همان طوری که قبلاً نیز ذکر گردید، معلم ضمن ایجاد تنوع در روشهای تدریس خود برای جلوگیری از خستگی های ذهنی و جسمی شاگردان و جلب توجه و دقت مستمر آنها بهع کلاس درس، از هر گونه تحریکات و محرکات محیطی که از موجبات حواس پرتی و بی توجهی کودکان به درس است پیشگیرهای نماید. یکی دیگر از عوامل مؤثر در توجه و دقت کودک به موضوع درس و بالطبع توفیق بیشتر او در یادگیری، شرکت فعال او در مباحث مطروحه در کلاس است . هر چقدر ومیزان مشارکت شاگرد در کلاس بیشتر باشد، توجه و میزان یادگیری او افزایش می یابد. مشاکرت فعال در کلاس برای همه کودکان مخصوصاً کودکان آهسته گام امری است کاملاً ضروری مشارکت فعال کودک آهسته گام در کلاس، نه تنها به سبب افزایش توجه ذهنی او می شود، بلکه احساس می نماید که او نیز یکی از ارکان مهم جریان آموزشی، یعنی یاددان و یادگرفتن است. در این شرایط، کودکت فرصت می یابد که خیلی فعالانه صحت پاسخهای خود را بسنجد و اشتباهات خود را اصلاح نماید . از طرفی با مشارکت فعال نقاط ضعف و قوت شاگرد در امر یادگیری موضوعات مختلف آموزشی مشخص گردیده و باعث توجه خاص معلم به رفع نقاط و تقویت نقاط کودک می گردد.
6 – ادراک
درک و فهم موضوعات و مفاهیم آموزشی از اصول مهم یادگیری است. تا زمانی که ذهن کودک نتواند پیامهای محیطی را که از طریق حواس انتقال می یابند درک نموده و بدان معنا بخشد، امر یادگیری به معنای دقیق آن صورت نپذیرفته است. لذا معلم بافرض اینکه در شرایطی مشغول آموزش موضوع خاصی است، که دانش آموزان با آمادگی قبلی کاملاً متوجه درس هستند، نمی تواند به طور کلی از اینکه شاگردان مطلب او را یاد گرفتهاند اطمینان حاصل نمایند. برای اینکه در این زمینه اطمینان بیشتری بدست آید و معلم یقین حاصل نماید که شاگردان میزان قابل توجهی از مباحث درسی را درک کرده و فهمیدهاند ( حتی ممکن است و بعضی ها مثل شعری معنایش را نمی دانند حفظ کرده باشند )، می تواند با استفاده از روش سوال و جواب، چراییها و چگونگی ها و دیگر روشها، از نحوه برداشت و فهم دانش آموزان از موضوع مورد بحث مطلع گردد.
7 – روش یکپارچه یا سراسری
تحقیقات مختلف در زمینه یادگیری بیانگر این واقعیت است که آموزش یکپارچه یا سراسری از آموزش جزء جزء یا پارهای مؤثرتر است به عنوان مثال ، کودک وقتی که برای اولین بار به چیزی نگاه می کند، ابتدا صورت یا هیأت کل آن شیء را درک نموده و سپس به اجزا و روابط آن پی می برد. روانشناسی گشتالت که در آلمان پی ریزی شد، عمدتاً بدین موضوع پرداخته و در آن به درک کلی شکل و روابطی که بین اجزای تشکیل دهنده آن وجود دارد، اهمیت زیادی داده شده است، هم اکنون در غالب نظامهای آموزشی کشورهای مختلف این مسئله مورد توجه قرار گرفته و در برنامههای آموزشی رعایت می گردد. این روش در آموزش و پرورش دانش آموزان آهسته گام نیز می تواند مورد استفاده قرار گیرد. در هر حال باید توجه داشت که برخی از کودکان آهسته گام در یادگیری مطالب بیشتر به اجزای آن توجه می نمایند تا به کل و یکپارچگی موضوع و این مسئله نمی بایست از نظر معلم دور بماند.
8 – تمرین، تکرار و تقویت
تمرین و تکرار، برکت یادگیری است. بدون تمرین در غالب موارد یادگیری چندان نمی تواند پایدار باشد. تکرار مطالب، باید به صورت متنوع و در عین حال مستمر و منظم ایجاد گیرد، این امر، در مورد آهسته گامان که علی الاصول دیر می آموزند و زود فراموش می کنند، از اهمیت ویژهای برخوردار است، پس لازمه ایجاد یک یادگیری نسبتاً در شرایط مختلف، باعث تقویت و استحکام بیشتر امر یادگیری می شود. باید توجه داشت محتوای برنامههای آموزشی در کلاسهای افراد آهسته گام به گونهای کاربردی باشد که به جای تکرار ذهنی مطالب آموخته شده ، موضوعات یادگیری به طور طبیعی در زندگی روزمره کودکان تکرار شود.
کودکان آهسته گام سنین ابتدایی
این کودکان معمولاً در سطوح سنی 6 تا 11 سال بوده و از نظر ذهنی ( سن هوشی ) در حدود 3 تا 7 سالهاند.
تعلیم و تربیت این کودکان در زمینه سازگاری محیطی و اجتماعی، مقدم بر آموزش خواندن و نوشتن است. بدیهی است که در طول برنامههای آموزشی اجتماعی و سازگاری محیطی، دانش آموز آمادگی لازم را برای یادگیری محیطی نیز بدست می آورد.
برنامههای آموزشی و پرورشی کودکان آهسته گام سنین ابتدایی
تعلیم عادات مناسب و تقویت خودکفایی، همانند خودیاری کامل در نظافت و پاکیزگی، استفاده از توالت و طهارت نمودن، حفظ و نگهداری لوازم شخصی و غیره.
تعلیم و تربیت و توسعه مهارت تشخیص سمعی و بصری اشیاء، تشخیص رنگها ، شکلها و اندازههای مختلف، با دیدن تصویر آنها و یا با شنیدن توصیف آنها.
تقویت حافظه بصری و سمعی کودک، به این ترتیب که ابتدا اشیای مختلف و ساده که کودک قبلاً با آنها مأنوس بوده است به او نشان داده شده و کنار گذاشته می شود و سپس از او خواسته می شود آنچه را که دیده است نام ببرد. این یکی از ساده ترین روشهای سنجش حافظه بصری و ایجاد انگیزه توجه و دقت در کودک است.
تعریف وقایع و حوادث مختلف که کودک مشاهده نموده است و همچنین شرح دیدار او از موزهها و باغ وحش و جاهای گوناگون ، ازجمله فعالیتهای جالب در این زمینه است در مورد تقویت حافظه سمعی نیز معلم می تواند با جلب توجه کودک چندین شیء را برای کودک نام ببرد و سپس از او بخواهد که آنچه را که شنیدهاند بازگو نماید . این روش یکی از ساده ترین راههای جلب توجه و دقت کودک در سنجش حافظه سمعی اوست.
بازگوکردن قصهها و وقایع و حوادثی که کودک شنیده است از جمله فعالیتهای مختلف در این زمینه است.
توانایی تشخیص و تفکیک اشکال مختلف در زمینههای گوناگون.
توانایی تشخیص و جور کردن اشیاء یا اشکال مشابه، جورکردن رنگها، اندازهها، تکمیل تصاویر ناقص، حل معماهای ساده.
آموزش و تقویت مهارتهای مختلف در زمینه حرکات ظریف حسی و حرکتی، مثل با قیچی بریدن جداکردن و تفکیک کردن اشیاء مختلف بر حسب اندازه یا رنگ و یا هر دو و غیره، گره زدن ، دکمه بستن ، کپی کردن از روی اشکال مختلف، کوبیدن میخ به چوب، پیچیدن سیم به دور میخ یا پیچ.
تقویت مهارتهای حرکتی درشت و هماهنگی عضلانی مانند قدم زدن، پریدن، دویدن، لی لی کردن، معلق زدن، رژه رفتن، راه رفتن از روی تحتههای باریک و بالارفتن از نردبان.
تشخیص و تفهیم معنایی و مفاهیم مختلف از طریق شنیدن مسئله یا مشاهده آن.
تعلیم و تمرین در جهت بیان و بازگو نمودن نظرات، مفاهیم و جریان مختلف به طور واضح و روشن و قابل فهم و پرورش مهارت صحبت کردن و ادای کلمات و جملات به طور صحیح .
توانایی تغییر مناسب محل یا موقعیت اشیای مختلف .
آشنا شدن با اعضای مختلف بدن و نام بردن آن مانند دست ، انگشت، مچ، بازو، آرنج، شانه، چشم، ابرو، مژه، شکم و ...
توانایی تشخیص و نام بردن و وسایل عمومی ( روزمره ) ، اعداد و الفبا .
تقویت توجه و انگیزه برای یافتن راه حل برای مشکلات.
تقویت شیوه خودداری یا حفظ تعادل در موقعیتهای خاص عاطفی و هیجانی.
آشنایی با طبیعت، شناخت حیوانات ، گلها ، درختان ، رودخانهها، کوهها، فصول مختلف و مشاهده پدیدهی طبیعی مثل آسمان، ابرها، طلوع آفتاب و تشخیص غذاها و خوردنی ها مختلف با بو کردن و چشیدن.
ایجاد زمینه مناسب برای برقراری روابط صحیح و متقابل با دوستان ، همکلاسیها و غیره.
چگونگی انتخاب یک برنامه درسی برای کودکان و دانش آموزان آهسته گام
برنامههای آموزش مدارس می بایست به گونهای باشد که هر کودکی از امکانات و فرصتهای مساوی در استفاده از برنامههای ارائه شده برخوردار گردد. تنها در این صورت است که کودک خواهد توانست در رشد و توسعه استعدادها و تواناییهایش برای یک زندگی مطلوب موفق باشد. در واقع برنامه مدرسه باید کودک را برای شناخت خود و به عنوان مؤثر از گروههای اجتماعی تربیت نماید. برای نیل به این هدف، برای آن دسته از دانش آموزان که از نظر هوشی در سطح پایین تر از متوسط قرار دارند و همچنین برای گروهی از لحاظ هوشی بالاتر از سطح متوسطاند، باید برنامههای ویژهای تنظیم و تهیه گردد. به عبارت دیگر، اهمیت برنامه ریزی درسی در این است که محتوای آموزشی بر اساس نیازهای واقعی یکایک دانش آموزان تهیه گردد نه بر پایه تواناییهای گروهی . اگر چنین اندیشه و فلسفهای را قبول نماییم، با توجه به اصل تفاوتهای فردی باید اذعان نمود که در طرح یک برنامه آموزشی یکسان برای تمام کلاس، امکانات برخورداری مطلوب از برنامههای آموزشی را برای یکایک شاگردان فراهم ننمودهاید.
باید توجه داشت که برنامه تحصیلی یا برنامهریزی درسی چیزی نیست که صرفاً در کتابهای درسی برای مطالعه نوشته و یا روی کاغذ طرح ریزی شده باشد، بلکه موجودیت برنامه تحصیلی در تجارب مختلف دانش آموزان نهفته است. در ارزیابی صحیح و دقیق چگونگی برنامههای یک مدرسه یا یک کلاس ویژه، به جای صرف مطالعه یادداشتها و گزارشهای معلم و مدیر، کافی است که رفتار تحصیلی و عاطفی واجتماعی و حرفهای دانش آموزان را مورد مشاهده و مطالعه قرار دهیم. در واقع برنامه ریزی تحصیلی برای دانش آموزان آهسته گام عبارت خواهد بود از تدارک و توسعه زمینههای متنوع و متناسب مهارتهای مختلف و آموزش قدم به قدم اطلاعات و مواد درسی برای نیل به کفایت شخصی و اجتماعی.
کودکان آهسته گام مانند سایر کودکان اداری نیازهای بدنی و جسمانی، عاطفی، روانی و اجتماعیاند. آنها نیز علاقهمندند که مورد توجه و بحث دیگران به خصوص نزدیکان واقع شوند.
مسئولیت خطیر معلم کودک آهسته گام در این است که برنامه جامع و مناسب و تجارب تربیتی مختلفی که برای همه کودکان مفید و ارزشمند است در محدوده تواناییهای شاگرد آهسته گام خود تهیه و تنظیم و اجرا نماید. یک کلاس مطلوب برای کودکان آهسته گام ، کلاسی است که دارای محتوای متنوعی از تجارب آموزشی با توجه به محدودیتها و احتیاجات و تواناییهای خاص هر یک از کودکان باشد.
فراهم آوردن تجربههای تربیتی و آموزشی مؤثر برای کودک آهسته گام، مستلزم شناخت و درک کلی از وضعیت کودک و محیط اطراف اوست. بیشترین پیشرفت در تربیت این کودکان، همواره با ایجاد تغییر در نگرشها و بازخوردهی اطرافیان کودک همراه بوده است. شناخت و تشخیص صحیح این کودکان حتی الامکان باید قبل از شروع سن مدرسه رفتن آنها باشد. اطلاع قبلی از ویژگی ها، استعدادها و نکات قوت و ضعف کودک، برای طرح یک برنامه مناسب در کلاس ویژه لازم است.
قبل از آنکه کودک به مدرسه استثنایی یا کلاس مخصوص دانش آموزان آهسته گام و یا کلاس عادی فرستاده شود، باید توجه و همکاری والدین کودک در این زمینه ، جلب گردد. پذیرش کودک از طرف والدین و درک آنان از تأخیر ذهنی کودک و توجه به احتیاج خاص کودک به تسهیلات و برنامه ویژه آموزشی درچگونگی پیشرفت تحصیلی کودک، بسیار مؤثر خواهدبود.